حساب حسابه

موضوعات حسابداری اقتصاد بورس اکسل مالیاتی علمی بهداشتی دین و زندگی و اطلاعات عمومی

حساب حسابه

موضوعات حسابداری اقتصاد بورس اکسل مالیاتی علمی بهداشتی دین و زندگی و اطلاعات عمومی

فرمول کاربردی و مفید اکسل (Sumproduct)



فرض کنید دو لیست از اعداد دارید .

به صورت بسیار ساده می توان با استفاده از تابع Sumproduct زیگمای A*B را به صورت نمایش داده شده محاسبه نمود .


در این مرحله ممکن است به صورت یک تابع تقریبا بی فایده به نظر برسد اما با مطالعه ادامه مطلب خواهید دید که همه چیز تغییر خواهد کرد و شما نیز به مفید و کاربردی بودن این تابع پی خواهید برد .

فرض کنید شما یک لیست از اطلاعات فروش شامل ستون های نام و نام خانوادگی ، منطقه ، محصول و فروش دارید.

میخواهید بدانید که چه تعداد کالا به آقای Luke فروخته شده است؟

 ساده است، شما با استفاده از فرمول SUMIF براحتی میتوانید این مسئله را حل کنید .

اما صبر کنید ، اگر بخواهید بدانید چه تعداد کالا به آقای Luke در منطقه غرب «west» به فروخته شده است چه خواهید کرد ؟

ما به شما استفاده از تابع کاربردی Sumproduct را پیشنهاد می کنیم.

هرچند راه های دیگری از قبیل استفاده از تابع Sumifs که در آفیس 2007 به بعد گنجانده شده وجود دارد اما در اینجا قصد آموزش تابع Sumproduct را داریم.

فرض کنید داده ها در محدوده A1:A11 قرار دارد .(نام و نام خانوادگی در ستون A ، منطقه در ستون B و فروش در ستون C )

فرمول به صورت زیر خواهد بود .

=SUMPRODUCT((A2:A11="Luke Skywalker")*(B2:B11="west");C2:C11)

یک دقیقه وقت دارید تا بفهمید که چه انجام شده است ؟

همانطور که احتمالا متوجه شده اید تحلیل فرمول فوق به شکل زیر خواهد بود .

حکایت <<مسلماً مورچه>>


مورچه هر روز صبح زود سر کار می رفت و بلافاصله کارش را شروع می کرد و با خوشحالی هر روز کار زیادی انجام می داد. رئیسش که یک شیر بود از اینکه می دید مورچه می تواند بدون سرپرستی بدین گونه کار کند، بسیار متعجب بود. بنابراین سوسکی را که تجربه بسیار بالایی در سرپرستی داشت و به نوشتن گزارشات عالی شهره بود، استخدام کرد تا این موضوع را بررسی کند.

اولین تصمیم سوسک راه اندازی دستگاه ثبت ساعت ورود و خروج بود. او همچنین برای نوشتن و تایپ گزارشاتش به کمک یک منشی نیاز داشت. عنکبوتی هم مدیریت بایگانی و تماسهای تلفنی را بر عهده گرفت. شیر از گزارشات سوسک لذت می برد و از او خواست که نمودارهایی که نرخ تولید

را توصیف می کند تهیه نموده که با آن بشود روندها را تجزیه تحلیل کند. او می توانست از این نمودارها در گزارشاتی که به هیات مدیره می داد استفاده کند. بنابراین سوسک مجبور شد که کامپیوتر جدیدی به همراه یک دستگاه پرینت لیزری بخرد. او از یک مگس برای مدیریت واحد تکنولوژی اطلاعات استفاده کرد.

مورچه که زمانی بسیار بهره ور و راحت بود از این حد کاغذ بازی افراطی و جلساتی که بیشتر وقتش را هدر می داد متنفر بود. شیر به این نتیجه رسید که زمان آن فرا رسیده که شخصی را به عنوان مسئول واحدی که مورچه در آن کار می کرد معرفی کند. این سمت به جیرجیرک داده شد. اولین تصمیم او هم خرید یک فرش و نیز یک صندلی ارگونومیک برای دفترش بود. این مسئول جدید یعنی جیرجیرک هم به یک عدد کامپیوتر و یک دستیار شخصی به منظور کمک به برنامه بهینه سازی استراتژیک کنترل کارها و بودجه نیاز پیدا کرد.

اکنون واحدی که مورچه در آن کار می کرد به مکان غمگینی تبدیل شده بود که دیگر هیچ کسی در آن جا نمی خندید و همه ناراحت بودند. در این زمان بود که جیرجیرک، شیر را متقاعد کرد که نیاز مبرم به شروع یک مطالعه سنجش شرایط محیطی وجود دارد. با مرور هزینه هایی که برای اداره واحد مورچه می شد شیر فهمید که بهره وری بسیار کمتر از گذشته شده است.

بنابر این او جغد که مشاوری شناخته شده و معتبر بود را برای ممیزی و پیشنهاد راه حل اصلاحی استخدام نمود. جغد سه ماه را در آن واحد گذراند و با یک گزارش حجیم چند جلدی باز آمد. نتیجه نهایی این بود: «تعداد کارکنان زیاد است».

حدس می زنید اولین کسی که شیر اخراج کرد چه کسی بود؟

مسلماً مورچه؛ چون او عدم انگیزه اش را نشان داده و نگرش منفی داشت.

ده قاعده طلائی سرمایه گذاری موفق



۱) شیفته و مبهوت بازده های گذشته نشوید . سرمایه گذاری خود را منطبق با نیازهای خود انتخاب کنید :
پژوهش ها نشان داده اند که عموما" عملکرد گذشته ی بازار ضامن بازده های آینده نیست . از این رو سرمایه گذاری ها را بر اساس ویژگی هایشان انجام دهید . صرفا" به عملکرد گذشته دل نبندید. به عبارت دیگر احساساتی عمل نکنید .
۲) تنها از یک روش برای انتخاب سرمایه گذاری استفاده نکنید. :
حتی خبرگان سرمایه گذاری نیز بعضا" در پیش بینی حرکت های بازار و تعیین بهترین زمان خرید موفق نیستند . همه ممکن است اشتباه کنند فقط کسانی اشتباه نمی کنند که هیچ گاه سرمایه گذاری نمی کنند. و این نیز خود بزرگ ترین اشتباه است . از این رو روش ناموفق یا موفق قبلی سرمایه گذاری ممکن است در شرایط فعلی نتیجه معکوس به بارآورد. مهم این است که از اشتباهات قبلی درس بگیریم .
۳) به طور مستمر سرمایه گذاری کنید . :
همواره فرصت های مناسبی برای سرمایه گذاری وجود دارد . بنابر این هر ماهه مبلغ معینی را پس اندازکنید و از فرصت های جدید سرمایه گذاری استفاده نمایید . سرمایه گذاری مستمر غالبا" شما را در برابرضربه های سخت بازار ایمن می سازد .
۴) به سرمایه گذاری های خود تنوع ببخشید. :
برای به حداقل رساندن ریسک های سرمایه گذاری ها و افزایش بازده های احتمالی ، به سرمایه گذاری خود تنوع ببخشید . سرمایه گذاری را می توان با خرید دارایی های مالی مانند سهام صنایع و بخش های متفاوت و اوراق مشارکت و داراییهای حقیقی مانند زمین و ساختمان یا دیگر دارایی های فیزیکی متنوع ساخت .
۵) به هنگام ناپایداری و بی ثباتی بازار ، صبر و بردباری پیشه کنید . :
توجه داشته باشید که ، به لحاظ تاریخی پس از یک کاهش بازده غالبا" افزایش بازده یا جبران نیز رخ داده است . چنانچه مجهز به یک استراتژی سرمایه گذاری باشید آن گاه نوسان های بازار آسیب جدی به سرمایه گذاری شما نخواهد رساند .
۶) حد معقولی از ریسک را بپذیرید تا از رشد باالقوه ی بازار سهام محروم نشوید. :
پرتفویی که شامل سهام ، سپرده ی بانکی و اوراق مشارکت است ریسکش کمتر از پرتفویی است که تنها از سپرده ی بانکی یا اوراق مشارکت تشکیل شده است . از این رو به منظورکسب نتایج دلخواه ، همواره با توجه به میزان ریسک پذیری خود ، نسبت مناسبی از سهام را نیز در پرتفوی خود سرمایه گذاری نمایید . برای تعیین سطح ریسک پذیری باید ابتدا اهداف سرمایه گذاری خود را معین کنید . افق زمانی سرمایه گذاری ، یکی از عوامل مهم در تعیین اهداف سرمایه گذاری است. سرمایه گذاران بلند مدت ریسک پذیرترند .
۷) همواره به بازارهای غیر مالی نیز توجه کنید . :
محتوا و افق سرمایه گذاری خود را گسترش دهید . توجه به بازارهای غیر مالی مثل مسکن ، طلا ، محصولات و مواد اولیه علاوه بر امکان گسترش محتوای پرتفوی پربازده ، امکان تحلیل دقیق تر سرمایه گذاری در بازارهای مالی را نیز می دهد .
۸) تنها بر اساس شنیده ها عمل نکنید. :
بازار سرمایه بازاری است که کالای آن اطلاعات است . اطلاعات سطوح مختلفی دارد . هر قدر اطلاعات دقیق تر باشد امکان تحلیل و پیش بینی درست تر نیز بالاتر می رود . اطلاعات شنیداری و شایعات در پایین ترین سطح دقت و صحت قرار دارند . محتوای شنیده ها ممکن است در اثر منافع گوینده ، ادراک گوینده و شنونده ، منابع اطلاعاتی و تفاوت های ادراکی به کنش ها غیر منطقی بینجامد . به هر ترتیب فراموش نکنید که قبل از هر سرمایه گذاری ، بررسی و تحلیل اطلاعات درست ضروری است .
۹) با هوشیاری و آگاهی سرمایه گذاری کنید . :
همواره بر سرمایه گذاری های خود نظارت نمایید . سهامی وجود ندارد که شما آن را برای همیشه نگه دارید . برای یک سرمایه گذاری همواره زمانی برای خرید و زمانی برای فروش وجود دارد . سرمایه گذار موفق کسی است که این دو زمان را تشخیص دهد .
۱۰) از خدمات مشاوران مالی و سرمایه گذاری استفاده کنید. :
نیازها و شرایط مالی شما دائما" در حال تغییر است . از این رو مراجعه شما به متخصصان سرمایه گذاری به شما در ترکیب و انتخاب مناسب سرمایه گذاریتان کمک می نماید . غالبا" ضروری است که حداقل سالی یک بار به متخصصان سرمایه گذاری مراجعه کنید . توجه داشته باشید که سرمایه گذاری یک کار تخصصی است . بهره گیری از متخصصان در هر رشته ی کاری موجب ارتقاء بهره وری ، کارایی و اثر بخشی می گردد.

16 نکته مهم



وبلاگ > مؤذن جامی، محمدهادی - هر چقدر که از دوران مدرسه دور شده باشیم، چیزهایی هست که هر از گاهی باعث میشن که فکر کنیم: "آه...کاش اینو تو مدرسه بهم یاد داده بودن.." کاش به جای یکی از ساعت های زبان خارجه و ریاضی و فارسی، یک بار هم یه کلاس درباره ی زندگی کردن برگزار می شد. شاید هم هر از گاهی معلمی پیدا شده که سعی کنه حرف های خارج از درس بزنه...اما احتمالا ما حرفهاشون رو جدی نگرفتیم و ترجیح دادیم به جای فکر کردن به حرفهاش، به شیوه ی زندگی خودمون ادامه بدیم.خیلی موارد هست که شاید دیر، ولی بالاخره روزی توی زندگی بهشون می رسیم. فکر کنید چقدر عالی می شد اگه توی سن کمتر اینها رو یاد می گرفتیم.این نکات کاربردی رو بخونید و سعی کنید ازینجا به بعد توی زندگی جدی ترشون بگیرید:

1)قانون ۸۰/۲۰:

این یکی از بهترین روش ها برای اینه که بهترین استفاده رو از وقتتون بکنید. چیزی که قانون ۸۰/۲۰ میگه اینه که ۸۰ درصد ارزشی که بدست می آورید، نتیجه ی ۲۰ درصد از تلاشیه که انجام داده اید.

این یعنی اینکه اکثر کارها و مشغولیت های ما مفید نیستند. پس میتونیم خیلی از کارها رو از لیست انجام کارمون خط بزنیم. در عوض وقت و انرژی بیشتری روی کارهای دیگه، که به نظر میرسه بازده بیشتری - چه از لحاظ موفقیت و چه از لحاظ حس رضایت درونی - دارن بذاریم.


2)قانون پارکینسون:

میتونی کارها رو خیلی سریع تر از اونچه که فکر می کنی انجام بدی! این قانون میگه کاری که قراره انجام بدی متناسب با وقتی که براش در نظر میگیری خودش رو کش میده و درجه ی سختی اش رو تعیین میکنه! یعنی اگه به خودت بگی ظرف یه هفته یه راهکار برای فلان مشکل پیدا می کنم، اون مشکل خودش رو سخت تر و سخت تر جلوه میده و ممکنه نتونی حتی توی یک هفته هم براش راه حلی پیدا کنی.

پس وقتت رو روی پیدا کردن راه حل متمرکز کن. به جای یک روز یک ساعت، و به جای یک هفته یک روز به خودت فرصت بده. این کار باعث میشه که مغزت فقط روی راه حل و کار کردن متمرکز بشه، نه سختی کار!


3)تراکتوری کار کردن!:

کارهای خسته کننده و تکراری میتونن باعث پایین اومدن سطح هیجان و به تعویق افتادن کار بشن. یکی از راه هایی که بشه اونها رو سریع انجام داد اینه که اونها رو تراکتوری انجام بدیم. یعنی چی؟ یعنی همه رو پشت سر هم انجام بدیم. اینجوری اون زمانی که برای کندن از وضعیت فعلی و راضی کردن خودتون صرف می کنید، فقط برای کار اول لازم میشه و کارهای بعدی سریع تر انجام می شن.

مثلا یه نمونه از تراکتوری کار کردن اینجوریه:

میزتون رو تمیز کنید/ قبض آب و برق پرداخت بشه/ سه تا تماس تلفنی که باید انجام میدادی رو انجام بده/ یه لیست خرید تره بار بنویس.



4)اول چیزی بده تا چیزی بگیری:

شاید این قضیه با حستون جور در نیاد. چون معمولا همه این ذهنیت رو داریم که تا کسی برامون کاری انجام نداده نباید براش کاری انجام بدیم. مشکل اینجاست که خیلی ها اینجوری فکر می کنند، و خب طبیعتا نتیجه این میشه که در آخر هیچ کدوم کاری انجام نمی دن.



اگر میخواید ارزشی که بدست می آورید بیشتر بشه (اون ارزش میتونه پول، عشق، محبت ، فرصت و خیلی چیزهای دیگه باشه...)، بهتره ارزشی که خودتون میدید رو افزایش بدید. چون در گذشت زمان شما بالاخره اونچه که از دستی دادین رو از دست دیگه ای میگیرین. پس فکر کنید چقدر خوب میشه که هیچ کاری انجام ندین و چیزی بگیرین. اما این اتفاق خیلی کم پیش میاد...


5) فعالیت کن، واکنش نشون نده!:

این هم به نکته ی قبل مربوط میشه. اگه همه رفتارشون واکنشی بود، شاید خیلی از اتفاقات هیچ وقت نمی افتاد و همه منتظر مینشستند تا کسی فعالیتی بکنه... این اتفاق ممکنه بالاخره بیفته، ولی خیــــلی طول خواهد کشید!

پس یه فکر به صرفه تر اینه که خودتون فعالیت کنید. به سادگی میتونید اولین نفری باشید که حرکتی میزنه و یه سری آدم واکنشی به دنبالش راه میفتن. این کار نه تنها شما رو از حس وحشتناک انتظـــار دور می کنه، بلکه باعث میشه احساس کنید اون کسی که زندگیتون رو تو دست داره و در حال کنترل کردنشه خودتون هستید، نه نیروهای جورواجور بیرونی!


6)اشتباهات و شکست ها بد نیستند:

وقتی سنمون کمتر و به اصطلاح "مغزمون هنوز بوی قرمه سبزی میده"، انقدر کارهای مختلف رو امتحان میکنیم و شکست می خوریم تا یاد بگیریم. اما هر چی بزرگتر میشیم، محتاط تر عمل میکنیم و کمتر از قبل روحیه ی "فعال بودن" رو داریم. چون از شکست خوردن می ترسیم، ترجیح میدیم که بشینیم تا یک نفر دیگه کاری رو شروع کنه.



حالا اگه واقعا شکست بخوریم چه اتفاقی میفته؟ همه بهمون می خندن؟

آره خب، شاید بخندن. اما وقتی همچین تجربه ای داشته باشی، خیلی زود بعدش می فهمی که بابا آخر دنیا که نرسیده! و حقیقت اینه که مردم خیلی زود شکست های ما رو فراموش می کنند. اونها انقدر درگیر زندگی و مشکلات خودشون هستن که اینجور موارد براشون اهمیتی ندشته باشه!

و فراموش نکنید که موفقیت توی زندگی از تسلیم نشدنه!


یادتون بیاد وقتی که ۵ ساله بودین و میخواستین دوچرخه سواری یاد بگیرین. زانو ها درب و داغون می شد و شاید هم یه کم گریه میکردید. ولی بلند می شدید، لباس ها رو می تکوندید و دوباره روی صندلی اش می نشستید. پس سعی کنید اون روحیه ی بچه ی ۵ ساله رو درون خودتون زنده کنید و با یکی دو بار شکست خوردن توی کاری تسلیم نشید!


7)به خودت سخت نگیر:

چرا آدمها بعد از یکی دوبار اشتباه کردن و شکست خوردن از کاری دست می کشند؟ خب، یه دلیل خیلی بزرگ اینه که دارن از درون خودشون رو میزنن! این عادت به درد نخوریه! چون فقط به ناراحتی و درد درونی ات اضافه می کنه و وقت با ارزشت رو ازت می گیره. پس این عادت رو از خودتون بگیرید و انقدر خودتون رو ملامت نکنید.


8) یک دفعه صمیمی بشو!

آشنا شدن با آدمهای جدید خیلی کیف داره، ولی میتونه باعث به وجود اومدن استرس بشه. همه ی ما دوست داریم تو برخورد اول آدمهای خیلی جالب و جذابی به نظر بیایم و از صحبت های عجیب و غریب و سکوت های طولانی فرار می کنیم.

بهترین راه برای انجام این کار اینه که تو برخورد اولتون با کسی، تصور کنید که اون صمیمی ترین دوستتونه. اینجوری اضطراب رو از ذهنتون دور می کنید و راحت تر با طرفتون ارتباط برقرار می کنید.


9) روی چیزی که میخوای تمرکز کن، نه چیزی که نمیخوای!

شما در مغزتون سیستمی به نام سیستم فعالیت مشبک دارید که بهتون اجازه میده چیزهایی که ذهنتون روشون تمرکز کرده رو ببینید. این یعنی شما هرچقدر تمرکزتون رو روی اهدافتون بیشتر کنید، بیشتر با اونها مواجه میشید.

یکی از کارهایی که برای تمرکز روی چیزهایی که میخواین میتونید انجام بدید اینه که اهداف تعیین کنید و به این فکر کنید که چه چیزی در این شرایط مهم تره. میتونید از یادآوری های بیرونی استفاده کنید. مثلا روی کاغذی که به دیوار چسبوندید بنویسید : "فعالیت کن، واکنش نشون نده!" تا هر روز به چشمت بخوره و یادت بندازه.


10)رفتار تو واقعیت رو عوض می کنه:

همه ی ما شنیدیم که باید رفتار مثبت داشته باشیم و ممکنه خیلیها بهمون بگن: "یه فکری به حال رفتارت بکن!"

این نصیحت خیلی با ارزشیه، ولی معمولا چه اتفاقی میفته؟ از یه گوش میره تو و از گوش دیگه میاد بیرون و فردا ما باز همون رفتار قبلی رو داریم.

ولی نکته ی خیلی ظریف و قابل توجهی که وجود داره اینه که رفتار ما، واقعیت های اطرافمون رو عوض می کنه. ممکنه که توی ذهن همه بدبینی به عنوان واقعیت زندگی پذیرفته شده باشه، اما اینها به خاطر اینه که سیستم فعالیت شبکه ای مغزمون عادت به پیدا کردن چیزهای بد داره.

اگه سعی کنید رفتارتون رو به طور جدی عوض کنید - و با این کار واقعیت اطرافتون رو تغییر بدید - به نتایج متحیر کننده ای می رسید.


11)شکر کردن یه راه آسون برای خوشحال کردن خودتونه:

معلومه که این یکی رو تو مدرسه بهمون یاد دادن...خیلی زیـــــاد! احتمالا می گفتن قدر چیزهایی که دارید و بدونید و شکر گذار باشید چون کار درست اینه...یا اینکه کلا کاریه که باید انجام داد!

ولی حالا اینجوری به قضیه نگاه کنید که یکی دو دقیقه وقت گذاشتن برای شکر کردن، خیلی راحت میتونه یه حال بد رو به یه حال خوب تبدیل کنه.

این کار میتونه برای خوشحال نگه داشتن روحیه تون، و تمرکز روی چیزهای خوبی که میخواین به دست بیارین کمکتون کنه.



12)خودت رو با کسی مقایسه نکن:

امان از این "من" درون که همیشه دنبال مقایسه کردنه! "آخ جون من یه دوچرخه ی جدید خریدم!" احتمالا این جمله خوشحالتون می کنه، ولی بعدش فکر میکنید که "ای وای! دوچرخه ای که علیرضا گرفته که خیلی بهتــــــره!!" و اینجوری میشه که حال خوبتون دووم زیادی نمیاره و باز حس می کنید از خودتون راضی نیستید. اگه دست از مقایسه کردن خودتون با دیگران برندارید، در واقع دارید به دنیا اجازه میدید که احساسی که نسبت به خودتون دارید رو کنترل کنه.


بهترین راه اینه که خودت رو با خودت مقایسه کنی. ببین چقدر از جایی که بودی فاصله گرفتی، چه چیزهایی به دست آوردی و چقدر رشد کردی. شاید خیلی کار هیجان انگیزی به نظر نرسه، اما در طولانی مدت کلی بهت قدرت و ثبات درونی میده!


13)80-90% اون چیزهایی که ازشون وحشت داریم، اتفاق نمیفتن!

این یکی خیلی مهمه! اینها فقط هیولاهایی هستن که ما تو ذهن خودمون ساختیم، و اگرهم اتفاق بیفتن، قطعا به اون دردناکی و وحشتناکی که فکر می کردیم نخواهند بود.

البته که حرف زدن از این کار همیشه آسونه، اما سعی کنید به خودتون یادآوری کنید که درصد خیلی کمی از ترس ها و وحشت های گذشته تون به واقعیت پیوستن...پس چرا فکر می کنید این بار با بقیه ی وقت ها فرق می کنه؟؟




14) هیچ چیزی رو خیـــــلی جدی نگیر:

خیلی راحت میشه درگیر مسائل شد. ولی اون احتمالات بدی که میدیم معمولا اتفاق نمیفتن و چیزی که الان براش نگرانیم و حرص میخورم به احتمال خیلی زیاد در سه سال بعد اصلا به یادمون نمیاد!

پس خودت، افکار، و احساساتت رو اونقدر جدی نگیر که اسباب شکنجه ی خودت بشه. راحت باش و به چیزهای خوب زندگیت فکر کن.


15)همه چیز رو بنویس:

اگه مغزتون یه سطل پر سوراخه و هر چیزی که توش میریزین یهو ناپدید میشه، پس خطر اینکه ایده های ناب و خوبی که به ذهنتون میرسه خیلی راحت از ذهنتون پاک بشن، وجود داره. خودتون رو عادت بدید به اینکه افکار و اهدافتون رو بنویسید - همه چی رو! اینطوری راحت تر میتونید روی چیزهایی که میخواید متمرکز بشید.



16)توی هر تجربه ی بدی یه فرصت وجود داره:

توی هر شکست یا تجربه ی تلخی، چیزهایی وجود داره که میتونی ازشون درس بگیری و برای رشد خودت استفاده کنی. شاید حتی بشه گفت که تجربه های منفی، چیزهای بیشتری برای یاد دادن نسبت به تجربه های موفقیت آمیز دارن. بعضی وقتها، نکته ای که از یه تجربه ی بد یاد گرفته میشه، از توی ده ها تجربه ی موفقیت آمیز در نمیاد!

پس هر بار که یه "تجربه ی منفی" برات پیش اومد، از خودت بپرس: چه چیزی راجع به این شرایط میتونه خوب باشه؟ اون چیزی که من الان باید یاد بگیرم چیه؟

یه تجربه ی منفی میتونه باعث بشه چندین تجربه ی مثبت برات اتفاق بیفتن.

آنچه هر سرمایه گذار باید بداند



پیتر لینچ (Peter Lynch) یکی از مدیران افسانه‌ای وال استریت است که استراتژی «سهامی را بخرید که می‌شناسید» وی شهرت زیادی دارد. 

 

او پس از تحصیل در Boston College و مدرسه بازرگانی Wharton در آمریکا به مدت ۱۳ سال مدیریت یک صندوق سرمایه‌گذاری مشترک معروف به نامMagellan در شرکتFidelity را بر عهده داشت و توانست بازده خیره‌کننده سالانه ۲۹ درصد را کسب کند. او در کتاب مشهور خود با عنوان «One Up on Wall Street» ضمن توصیف استراتژی‌های سرمایه‌گذاری خود به سرمایه‌گذاران پیش از تصمیم به سرمایه‌گذاری در بازار سهام، تستی با عنوان تست آینه را پیشنهاد می‌کند. وی سپس لیستی از توصیه‌ها ارائه می‌کند که لازم است سرمایه‌گذاران آنها را همواره به خاطر بسپارند. تست آینه: هر فردی قبل از آنکه تصمیم به سرمایه‌گذاری در بازار سهام بگیرد باید در برابر آینه بایستد و به سه سوال زیر صادقانه پاسخ دهد: 
آیا من مالک خانه‌ای که در آن زندگی می‌کنم هستم؟ قبل از آنکه شما وارد حوزه سرمایه‌گذاری در بورس شوید، واجب است خانه‌ای برای خود تهیه کنید. سرمایه‌گذاری در خانه‌ای که در آن زندگی می‌کنید پیش از ورود به بورس، یک سرمایه‌گذاری خوب است که تقریبا هر کس قبل از هر سرمایه‌گذار دیگر باید به فکر آن باشد.
آیا به پولی که قصد سرمایه‌گذاری آن را دارم نیاز مبرم دارم؟ هزاران فرمول و روش برای تعیین میزانی از دارایی‌هایتان که باید وارد بازار سهام کنید وجود دارد. اما یک قاعده سرانگشتی اما موثر این است که تنها بخشی از پولتان را وارد بازار سهام کنید که تحمل از دست رفتن آن را دارید بدون آنکه خلل جدی به زندگی روزمره‌تان وارد شود.
آیا ویژگی‌ها و خصوصیات لازم برای موفقیت را دارم؟ این در واقع مهم‌ترین سوال پیش‌روی شما است. لیست خصوصیات یک سرمایه‌گذار موفق شامل صبر، اعتماد به نفس، داشتن شهود قوی، قدرت تحمل درد، داشتن ذهنی باز، پشتکار، حوصله،
انعطاف پذیری، توانایی پذیرش اشتباهات و همینطور قدرت نادیده گرفتن ترس و وحشت عمومی در بازار است.
در صورتی که پاسخ شما به سه سوال بالا مثبت است و تصمیم به سرمایه‌گذاری در بورس دارید پنترلینچ توصیه‌های زیر را برای شما مطرح می‌کند:
۱- روزی از روزها شاید در ماه بعد یا طی سال آینده یا سه سال آینده، بازار سقوط شدیدی را تجربه خواهد کرد. پس برای آن آماده باشید!

۲- سقوط‌های شدید بازار فرصت ایده آلی برای خرید سهام شرکت‌های مورد علاقه‌تان هستند.

۳- سرمایه‌گذاری در سهام می‌تواند سود چشمگیری به ارمغان آورد.

۴- سرمایه‌گذاری در سهام می‌تواند زیان چشمگیری به ارمغان آورد.

۵- برای کسب سودآوری بالا لازم نیست همیشه یا حتی بیشتر اوقات پیش‌بینی شما درست از آب دربیاید.

۶- شما می‌توانید با کسب بازده ۲۰ تا ۳۰ درصدی اما به طور مستمر به طرز شگفت آوری ثروتمند شوید.

۷- قیمت سهام شرکت‌ها در بیشتر مواقع در خلاف جهت ارزش ذاتی آنها حرکت می‌کند اما همواره در درازمدت به ارزش ذاتی آنها همگرا می‌شود.

۸- اینکه سهام یک شرکت عملکرد بدی داشته و قیمت آن سقوط کرده به این معنا نیست که نمی تواند در آینده سقوط بیشتری را تجربه کند.

۹- افزایش قیمت سهامی که شما خریده‌اید لزوما به معنای درست بودن تحلیل‌های شما نیست!

۱۰- اگر یک سهام موفق را در سبد خود نداشته باشید چیزی را از دست نداده‌اید؛ حتی اگر قیمت آن ده برابر شود. اما یک سهم بد می‌تواند شما را به خاک سیاه بنشاند!

۱۱- یک سهم نمی داند که شما مالک آن هستید!

۱۲- آنقدر شیفته یک سهم موفق نشوید که دلیل موفقیتش را به فراموشی بسپارید.

۱۳- با از ریشه کندن گل‌ها و آب دادن به خارها (فروش زودهنگام سهام با ارزش سبد خود و نگه داشتن سهام بی ارزش) انتظار موفقیت نداشته باشید.

۱۴- اگر مطمئن نیستید بتوانید عملکردی بهتر از عملکرد بازار داشته باشید پولتان را در یک صندوق مشترک بگذارید و خیال خودتان را راحت کنید!

۱۵- در بازار سهام همیشه چیزی هست که باید در مورد آن نگران بود.

۱۶- ذهن خود را بر روی ایده‌های جدید باز نگاه دارید.

۱۷- لازم نیست شما تک‌تک سهام پربازده بازار را داشته باشید. من بسیاری از سهام پر سود را در سبد خود نداشتم و در عین حال همواره عملکردی بالاتر از عملکرد بازار داشته‌ام.