حساب حسابه

موضوعات حسابداری اقتصاد بورس اکسل مالیاتی علمی بهداشتی دین و زندگی و اطلاعات عمومی

حساب حسابه

موضوعات حسابداری اقتصاد بورس اکسل مالیاتی علمی بهداشتی دین و زندگی و اطلاعات عمومی

ثواب های خواندن سوره قدر

امام باقر(ع) فرمود: هرکس سوره‏ «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» را بخواند و آوازش را [هنگام خواندن آن] بلند کند مانند کسى است که شمشیر در راه خدا کشیده، و هرکس آن‌را آهسته بخواند مانند کسى است که در راه خدا در خون خود بغلطد، و هرکس ده بار آن‌را بخواند به اندازه هزار گناه از گناهانش آمرزیده شود».
از مُفَضّل روایت شده است: کسى که سوره "إِنَّا أَنْزَلْنَاه"‏ را هفت مرتبه نزد قبر مؤمنى بخواند خداوند متعال فرشته‌اى را به آنجا فرستاده تا خدا را در همان مکان عبادت کند و براى خواننده و میّت ثواب عبادت آن فرشته منظور می‌شود و وقتى خداوند میّت را از قبر بیرون آورد به واسطه آن فرشته موکّل هول و هراس را از او بر طرف می‌کند تا داخل بهشتش نماید.
امام صادق(ع) در سخنانی فرمود:
«هرکه سوره قدر را در نماز واجبى از واجباتش قرائت کند، منادى از طرف خدا او را صدا زند که اى بنده خدا گناه گذشته تو بخشیده شد، عمل را از سر بگیر».
«هرکس لباس نو براى خود ببرد و سى و شش مرتبه سوره‏ قدر بخواند، و به آیه "تنزّل الملائکة" که می‌رسد کمى آب بردارد و اندکى بر آن بپاشد، سپس دو رکعت نماز بگزارد و دعا کند و در دعاى خود بگوید: ستایش از آن خداوندى است که به من لباسى عطا فرمود تا مایه آراستگى من در میان مردم باشد، و من عورت خود را با آن بپوشانم، و براى پروردگارم در آن نماز بگزارم، و خدا را ستایش کنم؛ همواره در وسعت و گشایش، زندگى خواهد کرد تا آن لباس کهنه شود».
«هر کس هنگام خوابیدن یازده بار سوره‏ "إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ" را قرائت کند، خداوند یازده فرشته را بر او می‌گمارد تا او را از تمام شیطان‌هاى رانده شده تا به صبح حفظ کنند».

امام جواد(ع) فرمود: «کسی که سوره قدر را در هر روز و شب هفتاد و شش بار بخواند؛ خداوند برای او هزار فرشته می‌آفریند که ثواب خواندن این سوره را سی و شش هزار سال بنویسند و خداوند استغفار این ملائکه را مضاعف می‌کند».

بهترین کاسب قرن حاج مرشد چلویی



از جمله عباد مخلص خداوند سبحان ، عارف حکیم مرحوم حاج میرزا احمد عابد نهاوندی معروف به «مرشد چلویی» و متخلص به (ساعی) است

  مرحوم مرشد، قد بلندی داشت. لاغر اندام و نحیف بود و محاسن سپیدی داشت.چهره اش آن قدر نورانی بود که از دور می درخشید و نظر انسان را جلب می کرد. صورتی گرد و خنده رو، ابروانی پیوسته و چشمانی زیبا داشت. همیشه عرقچین سیاه رنگ بسیار نرمی بر سر می گذاشت

مرشد هر روز صبح با آب گردان مسی خالی غذایی که شب گذشته به منزل آورده بود، از منزل خود بیرون می آمد و به طرف بازار - پله های نوروزخان-  به راه  می افتاد.
در ضلع شرقی مسجد جامع بازار تهران غذا فروشی داشت.
صاحبان مغازه های اطراف و داخل بازار، چون حاج مرشد را می شناختند، به او سلام می کردند. مرشد پاسخ سلام آنها را می داد و گاهی می گفت: «سلام بابا، باصفا باشی».


وارد دکان که می شد کارگران قبلاً آمده بودند و مقدار زیادی از کارها را کرده بودند.
عبای خود را در می آورد و در کشو میز می گذاشت. روپوش سفید بلندی به تن می کرد. ابتدا وضو می گرفت. داخل آشپزخانه می رفت و به غذاها سر می زد و برای ظهر آماده می کرد.
هنگام ظهر پذیرایی مشتریان شروع می شد و تا ساعت دو الی سه بعدازظهر طول می کشید
روی تابلوی بالای دخل مغازه اش نوشته شده بود:

«نسیه و وجه دستی داده می شود، حتی به جنابعالی به قدر قوه»

روی دیوارهای داخل سالن، عکسهایی به شکل مینیاتور قدیمی، که داخل قاب آویزان بود و در آن صحنه های مصیبت و مشقت اهل جهنم را نقاشی کرده بودند و شیاطینی که آنها را شلاق می زدند، به چشم می خورد. دو تابلوی دیگری روی دیوار داخل سالن وجود داشت که دو نیم بیت شعر به طور جداگانه به خط نستعلیق روی آن نوشته شده بود. آن دو نیم بیت که جمعاً یک بیت شعر بود، بیت ذیل بود:
«ساعتی در خود نگر تا کیستی؟ از کجایی، وزچه جایی، چیستی؟»

موقعی که روغن روی غذای مشتری می ریخت، ملاقه راکه با دست بالا می برد، می گفت:« گول نخوردی!» یا «شیطون گولت نزنه»!
 هرحرفی که می زد، به دنبالش می گفت:« گوشی دستته؟»
 اگر کسی خسته می شد، به اومی گفت:«آدم عاشق خسته نمی شه، از حال می ره»
 کسی که قرض می گرفت، و پولش رانمی آورد و می گفت، فردا می دهم، می گفت:«فردای قیامت را می گه!»
مرحوم مرشد در جلوی آشپزخانه ای که ایستاده بود، گفته بود کسانی که می خواهند غذا بیرون ببرند، هدایت کنید تا از نزد او بگذرند چون بیشتر کسانی که غذا بیرون می بردند، بچه ها و نوجوانانی بودند که برای کارفرمایان وصاحبان مغازه های بازار غذا می گرفتند و می بردند و خودشان از آن غذا محروم بودند. مرحوم مرشد کودکی که با ظرف غذا در دست، نزد او می آمد قدر پلوی زعفرانی روی بادیه او می ریخت و ظرف را کامل می کرد و بعد تکه کباب یا لقمه گوشت یا اگر تمام شده بود، ته دیگی زعفرانی داخل روغن می کرد و دهان آن پسربچه یا نوجوان می گذاشت.
و همین طور فقیران و مسکینان صفی داشتند که از داخل راهرو شروع می شد و به اول سالن مغازه ختم می گشت. افراد فقیری که معمولاً عائله مند بودند و بعضی مورد شناسایی مرحوم مرشد قرار داشتند، هر روز می آمدند و به نسبت تعداد عائله خود غذای رایگان و خرجی یومیه می گرفتند.
اگر غذای او کباب بود، تکه گوشتی در دهان می گذاشت. پس از جویدن، آن را داخل دریچه ای که به مغازه باز می شد و گربه ها می آمدند، پرت می کرد تا گربه ها هم بی بهره نمانند

یک روز در مغازه جناب مرشد، آتش سوزی رخ می دهد؛ وقتی خبر آتش سوزی مغازه را به جناب مرشد دادند بدون آنکه تغییر حالتی بدهد گفت:
«عیب ندارد بابا» بین راه آهسته گریه می کرد! از او پرسیدند: آقا پس چرا ناراحت شدید؟ حاج مرشد جواب داد: «نه ناراحتی من از آتش سوزی نیست. آن آتش سوزی خیر بوده، دلم برای اشعاری که سالها سروده و درکشو میز دخل مغازه گذارده بودم، می سوزد؛ چون جایی نوشته نشده و نسخه دیگری هم از آن وجود ندارد»! باقی‌مانده آن اشعار سوخته به نام «دیوان سوخته» به چاپ رسیده است.


  

جناب مرشد در۲۵ شهریور ماه سال ۱۳۵۷ هجری شمسی در تهران وفات یافت

مزار مرحوم حاج مرشد، درجنب ابن بابویه تهران داخل مسجد ماشاء الله قرار دارد، در ضلع شمالی مسجد که بالای سنگ قبر آن مرحوم است یک بیت شعر از اشعار وی روی سنگ عمودی بالای قبر نوشته شده است و آن بیت این است:


همچو ساعی از دو عالم در گذر           تا شوی از آفرینش با خبر


صلوات


محمّد بن فضیل از امام رضا (ع) نقل کرده است که رسول خدا (ص) فرمود: هر کس روز جمعه صد بار بر من صلوات بفرستد، خداوند شصت حاجت او را روا مى‏کند، سى حاجت آن براى دنیا و سى حاجت براى آخرت است.

منبع: ثواب الأعمال و عقاب الأعمال / ترجمه انصارى، ص: 301