حساب حسابه

موضوعات حسابداری اقتصاد بورس اکسل مالیاتی علمی بهداشتی دین و زندگی و اطلاعات عمومی

حساب حسابه

موضوعات حسابداری اقتصاد بورس اکسل مالیاتی علمی بهداشتی دین و زندگی و اطلاعات عمومی

چگونه حرف تاثیر گذار بزنیم ؟


تو باید چشمات به دیدن عادت کنه و با یک نگاه بفهمی که طرف مقابلت از چه دسته آدماییه ..تا بتونی روش نفوذ ایجاد کنی..شاید خیلی ناراحت کننده باشه که بدونیم ما در طول روز تحت نفوذ دیگرون هستیم..معمولا اطرافیان جذاب و با نفوذ ما با نگاه ها حرکات و القائات خودشون روی ما خواسته یا نا خواسته نفوذ دارن...و ما از اونها به شدت تاثیر میگیریم...ما برای ایجاد نفوذ در افراد اول باید ایجاد صمیمیت کنیم...شاید بین دوستان و اطرافیانتون باشن کسایی که به محض وارد شدن توی یه جمع توی دل همه میشینن و گل سر سبد جمع میشن...یا اینکه بعد از مدتی رییس اون جمع میشن و شاید حتی با اینکه سن کمی نسبت به بقیه دارن ولی همه از اون حرف شنوی دارن...

این جور آدما خواسته یا ناخواسته راهه ایجاد صمیمیت رو بلد هستن....حالا ما میخوایی با هم راههای ایجاد نفوذ صمیمیت و تاثیر گذاری و با هم یاد بگیریم....

صمیمیت در دو مرحله قابل پیگیریه...1- صمیمیت در شروع ارتباط 2- صمیمیت بعد از شروع ارتباط

"صمیمیت در شروع ارتباط"

1-سلام و دست دادن:اولین وسیله نفوذ و ارتباط است ..تن صدای شما لحن و طنین صدایتان و روح و جان بیانتان همه چیز رو تعیین میکند..با صدای بلند سلام کنید .دست بدهید .دست مخاطب خود را به گرمی بفشارید .هم در دست دادن پیشقدم باشید و هم در رها کردن دست آخرین نفری باشید که دستتان را میکشید...
2-تبسم ونگاه کردن:با تبسم میتونید سخت ترین دلها رو نرم کنید.میتونین توی دل یه سنگ هم جا باز کنید..همیشه نگاهی متبسمانه داشته باشید..حتی صحبتهای جدی خودتون را با تبسم بگوئید..
3-جذابیت: در ابتدای بر خورد با آدما جذابیت یکی از مهمتریت اصوله ولی چگونه جذاب باشیم؟؟؟

"چگونه جذاب باشیم"

1-ظاهری آراسته داشته باشید.
2-بیشتر سکوت کنید.
3-نرم ملایم سخن بگوئید.
4-فرد محترمی باشید.
5-قاطعیت داشته باشید.
6-زیاد شوخی نکنید اما فراوان تبسم کنید.
7-امیال و غرائز خود را کنترل کنید.

حالا ما در اول ارتباطمون بودیم و این مسائل رو رعایت کردیم و کمی هم ایجاد صمیمیت کردیم..حالا باید ما تنه درخت صمیمیت و رشد بدهیم و تقویتش کنیم.....

"صمیمیت بعد از شروع ارتباط"

1- از ته قلب مخاطب خودتون رو دوست داشته باشید.
2-کشف تاریخ تولد یه نفر عامل مهمیه برای تداوم صمیمیت(مخصوصا در خانومها)
3-هدیه بمب صمیمیت است..اگه بدونی هدیه چه تاثیری میتونه تو دلا داشته باشه...
4-استفاده از نام طرف مقابل..این اسم میتونه نامی باشه که طرفتون بهش علاقه داره و خوشحال میشه که به اون نام صداش کنید..
5-همدردی ..کسی که شما باهاش همدردی میکنید اول نیاز داره که تو یه گوش خوب باشی..و بعد باهاش حرف بزنی...
6-کشف و رفع نیاز دیگران..شاید این نیاز مالی روحی عاطفی باشه .باید کشف کنی که نیازش چیه...

بعد از اینکه ما ایجاد صمیمیت کردیم باید نفوذ روی طرف مقابل ایجاد کنیم....چرا ما باید نفوذ ایجاد کنیم؟؟آیا این خودخواهیه؟؟اگه طرغف مقابل احساس کنه که تحت نفوذ ما هست چی؟؟

چگونه حرف بزنیم تا حرف های ما تاثیر گذار باشه..چطور با صحبت هامون ایجاد صمیمیت کنیم..هدف ما از یاد گیری فن "گفتار" برای مسلط بودن جالب بودن توانا بودن جذب و متقاعد کردن مخاطب هست...


هدف ما از داشتن بیانی قاطع و روشن چیه؟؟

کسب اعتماد به نفس :باید جرات کنیم و حرف بزنیم..اما به موقع .حتی اگر احساس کنیم که نمی توانیم ماهرانه از عهده آن بر بیاییم ..و از آنجایی که ""اندیشه خاستگاه عمل را به وجود می آورد""باید از امروز این عبارت را با عزم راسخ و قاطع چندین بار در روز تکرار کنید"من جرات حرف زدن خواهم داشت"
یادگیری اینکه به روشنی و با دقت سخن بگوییم:کسی که بتواند به آسانی افکارش را بیان کند در قدم نخست احساس برتری میکند..اما نفوذ مستقیم کلام بوضوح و دقتش بستگی داره..فقط جرات حرف زدن داشتن کافی نیست بلکه باید بتونیم منظور خودمون و به درستی بفهمونیم..توی بسیاری برخوردهای کوچک روزمره صراحت و روشنی کلام ما مانع از بروز گرفتاری و کدورت میشه..پس از امروز تصمیم بگیر که شیوه بیان خودت و به کمال مطلوب برسون...

یاد بگیریم که چگونه در بحث و مجادله مقاوم و مسلط باشیم:برخورداری از شهامت صراحت و دقت در مشاجره ها و مباحث (البته بی آنکه اجازه بدیم تسلیم یا مشوش بشیم)چاشنی زندگی روزمره ماست...من انسان های شریف و آبرومندی میشناسم و دیدم که بدرستی از محق بودن خودشون اطمینان دارن اما فقط به علت آگاهی از ضعف بیانشون به جای اینکه واکنشی نشون بدن منفعلانه اجازه میدن که مغلوب واقع بشن...این جور احساس ضعف گاهی میتونه به عصبانیت و خشم منجر بشه....
یادگیری اینکه چطور مخاطبان و جذب کنیم و تاثیر خوب بذاریم:افراد خوش برخورد و شیرین سخن پیوسته به محبوبیت و بویژه جذابیت خود اضافه میکنن..ثمره داشتن بیانی گیرا و جذاب همچنین هنر یافتن واژه های دلپذیر و مناسب توافق و توجهیه که توی قدم اول به دوستی و همدلی می انجامه...حتی بدترین نقطه ضعفهای جسمی کسایی که با جذابیت صحبت میکنند پوشیده می شه...و هر قدر فردی نا خوشایند باشد فقط به کمک نیروی جاذبه بیان و با پرورش صدا تلفظ واژها و ذهن خود میتونه مورد پسند توجه و ستایش قرار بگیره....

نفوذ در دیگران:توانایی نفوذ در فکر و وضعیت روحی اطرافیان بسیار مطلوبه...انسانهای مشوش عصبی نا آرام و مضطرب در صورتی که به همان شیوه همیشی مورد خطاب صورت گیرند واکنش نشون میدن...آرامش بخشیدن به عده ای و به اندیشیدن واداشتن عده ای دیگه (با عبارت های گویا و پر معنی )به معنای توانایی آفریدن تصویرهای مناسبه....

یاد بگیریم که چگونه در حضور جمع قدرتمندانه سخنرانی کنیم:اجبار صحبت کردن در برابر جمع فقط برای افراد با تجربه پیش نمی آید..در هر انجمن یا اجتماع ساده هیچ کس نمی تونه مدعی داشتن نقش موثری باشه مگه با پشتوانه قدرت بیانی پرورش یافته ..در واقع هر قدر هم کم به موضوع تسلط داشته باشیم اگه بتونیم آرامش خودمون و حفظ کنیم به همون راحتی که برای گروهی کوچیک صحبت میکنیم میتونیم برای هزاران نفر هم سخن بگوییم...


برای اینگه گفتاری درست داشته باشیم باید؟

· باید روی گفتار خوتون تسلط پیدا کنید:این یعنی تسلط روی خود جوشی کلام ..هنگامی که احساس میکنید نیازی به حرف زدن نیست خود را ملزم به گفتن ندانید و مراقب باشید که فقط نکات مهم رو بگید..اگه با آدم پر حرفی سر و کار دارید اجازه ندید که وقتتون رو تلف کنه..با متانت و آرامش صحبت کنید..حتی اگه با لحن تندی مورد خطاب قرار گرفتید..شما هر چقدر هم که کمرو باشید باز دوستان نزدیکی دارید که در کنارشان احساس ناراحتی و خجالت نمی کنید..سعی کنید که با همین نزدیکان احساسات خودتون و در میان بزارید ..واژه های دلخواهتون رو انتخاب کنید ..از بیان جمله های نسنجیده که ناخواسته به زبان میاد خودداری کنید...مطمئن باشید هر جمله ای که ادا میکنید بیانگر تفکر شماست..

· قاطعانه بر خورد کنید:حتی کم جرات ترین افراد نیز شجاعتی نهفته دارند همچنان که افراد کمرو جسارتی بالقوه ...شاید دیده باشی که یه شخص مردد ناگهان رفتاری قاطع در پیش میگیرد ...برای اینکه قاطع باشید چند تا عامل خیلی مهمه..1-خود تلقینی با صدای بلند یا به طور ذهنی به خود تلقین کنیم...2-نگاه شماسعی کنید در حد امکان کمتر پلک بزنیدو حالت نگاهتان خونسرد باشد.3-ظاهر شمامجموعه شخصیت شما باید چنان آراسته باشد که در همان گام نخست احساس اعتماد به نفستان را القا کند...4-پافشاری سرسختی و پافشاری خود را ابراز کنید.و نشان دهید که مطمئن هستید به زودی تغییر عقیده خواهد داد..

· درست جمله سازی کنید:برای اینکه دیگرون براحتی منظور شما رو دریابند و بتوانند بروشنی آن را بیان کنید بی وقفه از هر گرایشی که موجب فراموشی اصل اولیه جمله سازی می باشه پرهیز کن ..یعنی اصلی که جمله یه فعل و یه فاعل و یه مسند میخواد...پس افکار خودتون رو کلمه کلمه شرح بدید..نهایت تلاش خودتون رو هم بکنید تا واژه ها و عبارتهای لازم را برای بیان دقیق افکارتان بیابید....

· شنونده خوبی باشید:آنچه از راه ذهن وارد میشود از طریق عضله ها خارج میشود...دهان ما خود به خود از آنچه گوشمان میشنودپیروی میکند.از این پدیده خود بخودی نهایت استفاده و بکنید و به کسانی که قدرت بیان خوبی دارند بدقت گوش فرا بدید..به دنبال فرصت باشید تا از این راه حافظه شنیداری خود را تقویت کنید...

· به معنای دقیق واژه ها دقت کنید:برای اینکه بتونید فکر خودتون رو انتقال بدید باید دامنه کلمات و واژه هاتون رو وسیع کنید و معنی دقیق و درست هر واژه و بدونید..مثلا شنیدید که کسی میگه امروز حالم بی اندازه خوبه..در صورتی که باید گفته بشه امروز حالم فوق العاده خوبه...بنابر این هیچ گاه تا از معنی دقیق واژه ای مطمئن نشدید آن را رها نکنید

· خویشتن شناسی فراموش نشه:هنگام صحبت کردن به سخنان خود گوش بده و نقاط ضعف خودت و یاداشت کن (از جمله این نقاط ضعف موارد پایینه)

تاثیرپذیری:این ایرادیه که باید باهاش مبارزه کنی..با منطقی بودن..اگه بشدت گرفتار این اختلال هستی باید جریان خون خودت و با بعضی از نرمشها پیاده روی ماساژ تنظیم کنی...

زودرنجی:فرد زودرنج همین که تصور کند از میان آنچه به او می گویند انتقادی بجا یا نابجا به او نسبت داده شده دگرگون میشه...پس زودرنجی همیشه با عصبانیت همراهه..باید با آرامش پذیرای داوریها باشیم زودرنجی آرامش خنسردی و حضور ذهنمان را بر هم میزند...

تحریک پذیری:منظور ازتحریک پذیری هر میل و گرایشی است به مبهم سخن گفتن..البته بی آنکه به معنی و مفهوم گفته هامون فکر کرده باشیم..

نبود نظر و اندیشه: نبود نظر و اندیشه عامل سکوت افرادیه که نمی تونند داوطلبانه توی بحث ها و گفتگو ها شرکت کنند...کم سوادی کند ذهنی تخیل ضعف هم از علل آن بشمار میاد..

صدای ضعیف یا بسیار زیر: بکوشید تا طنین آوایتان را اول به آهنگی متوسط برسونید ...کمی هم تمریت آوا کنید...

تلفظ نا مشخص:به آرومی صحبت کن و بدقت تمام حروف بی صدا رو تلفظ کن... 

وقتی زندگی خوب پیش نمی‌رود، این ۸ نکته را به خاطر بیاورید

 ۸ چیزی که به شما در زمان سختی‌ها انگیزه می‌دهد:

۱. درد بخشی از رشد کردن است.

گاهی اوقات زندگی به این دلیل درها را به رویتان می‌بندد که وقت جلو رفتن است. و این چیز خوبی است چون معمولاً ما هیچوقت به خودمان تکان نمی‌دهیم مگر اینکه شرایط، ما را به آن مجبور کند. وقتی زندگی سخت می‌شود. به خودتان یادآور شوید که هیچ درد و غمی بی‌دلیل اتفاق نمی‌افتد. از چیزی‌هایی که اذیتتان کرده درس بگیرید ولی هیچوقت این درس‌ها را فراموش نکنید. فقط بخاطر اینکه با مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنید به معنی این نیست که شکست خورده‌اید. افتادن اتفاق‌های خوب زمان می‌برد. صبور باشید و مثبت فکر کنید. همه چیز درست خواهد شد؛ البته شاید این اتفاق زود نیفتد اما بالاخره می‌افتد.

یادتان باشد که دو نوع درد وجود دارد: دردی که آسیب می‌زند و دردی که تغییرتان می‌دهد. هر دو این دردها به رشد شما کمک می‌کنند.

۲. همه چیز در زندگی گذرا و موقتی است.

هروقت باران می‌آید، بالاخره… بند می‌آید. هروقت ضربه می‌خورید، بالاخره خوب می‌شوید. بعد از تاریکی همیشه روشنایی است
هر روز صبح طلوع خورشید همین را می‌خواهد به شما بگوید اما معمولاً یادتان می‌رود و درعوض فکر می‌کنید که شب همیشه باقی می‌ماند. اما اینطور نیست. هیچ‌چیز همیشگی نیست!

پس اگر اوضاع زندگی خوب است از آن لذت ببرید چون همیشگی نیست. اگر اوضاع بد است، نگران نباشید چون این شرایط هم همیشه نمی‌ماند. فقط به این دلیل که در این لحظه زندگی‌تان سخت شده است به این معنی نیست که نمی‌توانید بخندید. فقط به این دلیل که چیزی اذیتتان می‌کند به این معنی نیست که نمی‌توانید لبخند بزنید. هر لحظه برای شما شروعی تازه و پایانی تازه است. هر لحظه فرصت جدیدی به شما داده می‌شود. فقط باید از این فرصت بهترین استفاده را بکنید.

۳. نگران بودن و شکایت کردن چیزی را عوض نمی‌کند.

آنهایی که بیشتر از بقیه شکایت می‌کنند، کمتر از بقیه کار انجام می‌دهند. همیشه بهتر است که سعی کنید کاری بزرگ انجام دهید و شکست بخورید تا اینکه هیچکاری انجام ندهید و موفق شوید. اگر گم شوید، هیچ چیز تمام نمی‌شود؛ زمانی همه چیز تمام می‌شود که کاری انجام ندهید و فقط شکایت کنید. اگر به چیزی باور و اعتقاد دارید، تلاش کنید. اجازه ندهید سایه‌های گذشته، دریچه رو به آینده‌تان را تاریک کند. اینکه امروز را به شکایت کردن درمورد دیروز بگذرانید، آینده‌تان را روشن‌تر نمی‌کند. به جای آن دست به کار شوید. بگذارید درس‌هایی که گرفته‌اید زندگی‌تان را بهبود بخشند. تغییر ایجاد کنید و هیچوقت به عقب نگاه نکنید.

و صرفنظر از اتفاق‌هایی که در این راه طولانی می‌افتد، یادتان باشد که شادی و خوشبختی واقعی فقط زمانی می‌آید که دست از شکایت کردن بخاطر مشکلاتتان بردارید و شروع به شکرگزاری برای مشکلاتی که ندارید کنید.

۴. جای زخم‌های شما نشانه قدرتتان هستند.

هیچوقت بخاطر جای زخم‌هایی که زندگی رویتان گذاشته است خجالت نکشید. این جای زخم‌ها یعنی درد تمام شده و روی زخمتان بسته شده است. یعنی توانسته‌اید بر درد غلبه کنید، درسی بگیرید، قوی‌تر شوید و به جلو پیش روید. جای زخم، خالکوبی پیروزی است که باید به آن افتخار کنید. اجازه ندهید این زخم باعث شوند زندگی‌تان را با ترس سپری کنید. هیچوقت نمی‌توانید جای این زخم‌ها را از بین ببرید اما می‌توانید نگاه خودتان به آنها را تغییر دهید. می‌توانید به جای این زخم‌ها بعنوان نشانه قدرتتان نگاه کنید نه درد.

۵. هر مشکل کوچک، قدمی رو به جلو است.

صبر کردن در زندگی به معنی منتظر ماندن نیست؛ صبر کردن توانایی داشتن نگرشی خوب در زمان تلاش برای رسیدن به رویاهایتان است. پس اگر می‌خواهید امتحان کنید، وقت گذاشته و تا آخر راه را بروید. درغیراینصورت، هیچ دلیلی برای شروع کردن نیست. این می‌تواند به معنی از دست دادن راحتی و ثباتتان و بر هم خوردن عادت‌های خواب و خوراکتان برای مدتی کوتاه باشد. می‌تواند به معنی قربانی کردن روابط و همه چیزهای آشنایی باشد که قبلاً در زندگی‌تان وجود داشت. می‌تواند به معنی قبول کردن تمسخرهای همسالان و دوستانتان باشد. می‌تواند به معنی ساعت‌های متمادی تنهایی باشد که البته تنهایی نعمتی است که می‌توان از آن برای خلق چیزهایی عالی استفاده کرد. تنهایی فضایی که لازم دارید را به شما می‌دهد. بقیه چیزها آزمایش کردن قطعیت شماست، اینکه چقدر آن هدف را می‌خواهید.

و اگر آن را بخواهید، با وجود همه شکست‌ها، طردشدگی‌ها و مسائل دیگر انجامش می‌دهید. و هر قدمی که رو به آن برمی‌دارید از هر چه که فکرش را هم بکنید حالتان را بهتر می‌کند. می‌فهمید که مشکلات اتفاقاتی نیست که سر راه برایتان می‌افتد، چالش اصلی خود آن راه است. و ارزشش را دارد. پس اگر می‌خواهید امتحانش کنید، راه را تا آخر بروید. هیچ حسی در دنیا بهتر از این نیست… هیچ حسی در دنیا بهتر از این نیست که بفهمید زنده بودن یعنی چه.

۶. منفی بودن دیگران مشکل شما نیست.

وقتی چیزهای منفی دور و برتان را می‌گیرد، مثبت باشید. وقتی دیگران می‌خواهند باعث ناراحتی‌تان شوند، لبخند بزنید. این بهترین و ساده‌ترین راه برای حفظ انگیزه و تمرکزتان است. وقتی دیگران با شما بدرفتاری می‌کنند، خودتان باشید. هیچوقت اجازه ندهید تلخی یک نفر شخصیتتان را تغییر دهد. هیچ چیز را به خودتان نگیرید، حتی اگر دقیقاً منظور خودتان باشد. خیلی کم پیش می‌آید که آدمها بخاطر شما کاری را انجام داده باشند. آنها کارهایشان را بخاطر خودشان انجام می‌دهند.

مهمتر از همه اینها، هیچوقت بخاطر اینکه کسی گفته به اندازه کافی خوب نیستید، خودتان را تغییر ندهید. زمانی تغییر کنید که می‌دانید آدم بهتری خواهید شد و آینده درخشان‌تری خوهید داشت. هر کاری که بکنید، چه درست و چه غلط، آدمها پشت سرتان حرف خواهند زد. پس قبل از اینکه نگران چیزی باشید که دیگران درموردتان می‌گویند، نگران کارهایی باشید که می‌کنید. اگر به چیزی واقعاً اعتقاد دارید، برای جنگیدن بخاطر آن نترسید. قدرت واقعی از غلبه بر چیزهایی به دست می‌آید که به نظر دیگران غیرممکن به نظر می‌رسد.

از همه اینها گذشته، شما فقط یکبار زندگی می‌کنید. پس سعی کنید همان طوری زندگی کنید که دوست دارید.

۷. اگر قرار باشد اتفاقی بیفتد، بالاخره خواهد افتاد.

قدرت واقعی زمانی می‌آید که چیزهایی زیادی برای گریه کردن بخاطرشان و شکایت کردن داشته باشید اما ترجیح دهید که لبخند بزنید و به جای این کارها بخاطر زندگی‌تان شکر کنید. همیشه در همه سختی‌هایی که با آن روبه‌رو می‌شوید، نقاط مثبتی هم وجود دارد اما باید بخواهید که دریچه قلب و ذهنتان را باز کرده و به استقبال آن بروید. نمی‌توانید به زور بخواهید بعضی اتفاق‌ها بیفتند. با تلاش در چنین جهتی فقط خودتان را خسته خواهید کرد. در بعضی نقاط فقط باید رها کنید و ببینید چه پیش می‌آید.

در آخر، دوست داشتن زندگی به اعتماد به حس‌تان، ریسک کردن، از دست دادن به دست آوردن خوشبختی و درس گرفتن از تجربه های تان بستگی دارد. این سفری دور و دراز است. باید دست از نگرانی، سرگردانی و تردید بردارید، به دست‌پاچگی‌هایتان بخندید، در لحظه زندگی کنید و از چیزهایی که روزگار پیش پایتان قرار می‌دهد لذت ببرید. شاید در آخر دقیقاً به آن مقصدی که می‌خواستید نرسید اما مطمئن باشید همان جایی می‌رسید که باید می‌رسیدید.

۸. بهترین کاری که می‌توانید بکنید این است که به راهتان ادامه دهید.

از دوباره بلند شدن از زمین نترسید، از دوباره تلاش کردن، دوباره دوست داشتن، دوباره زندگی کردن و دوباره آرزو کردن. اجازه ندهید یک درس سخت از روزگار دلتان را سخت کند. بهترین درس‌های زندگی را معمولاً در سخت‌ترین شرایط و از بدترین اشتباهاتتان یاد می‌گیرید. زمان‌هایی هست که به نظر می‌رسد همه چیز بد پیش می‌رود و احساس خواهید کرد که این شرایط سخت همیشه می‌ماند. اما اینطور نخواهد بود. وقتی احساس کردید که کم‌کم ناامید و دلسرد می‌شوید، یادتان باشد که همیشه برای درست شدن مسایل، اول همه چیز باید خراب شود. گاهی برای اینکه به بهترین وضعیت خودتان برسید، باید بدترین وضعیتتان را پشت سر بگذارید.

بله، زندگی سخت است اما شما از آن سخت‌ترید. قدرت هر روز خندیدن را در خودتان ایجاد کنید. جرات داشتن احساسی متفاوت اما زیبا را در خودتان رشد دهید. سعی کنید لبخند را به لبان بقیه هم بیاورید. برای چیزهایی که قادر به تغییر آن نیستید، استرس نداشته باشید. ساده زندگی کنید. سخاوتمندانه دوست داشته باشید. صادقانه حرف بزنید. با دقت کار کنید و حتی اگر زمین خوردید، دوباره از جایتان بلند شوید. به رشد کردن ادامه دهید.

هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شوید سعی کنید این کارها را انجام دهید:

۱. مثبت فکر کنید.
۲. سالم غذا بخورید.
۳. ورزش کنید.
۴. سخت کار کنید.
۵. زیاد بخندید.
۶. خوب بخوابید.

و هر روز همه این کارها را تکرار کنید….

چند نکته مربوط به سفته

اخذ سفته توسط کارفرما

  1. روش جلوگیری از سواستفاده از  سفته چیست؟
  2.  در چه صورت مبلغ سفته به صور مختلف افزایش می یابد؟(در جاهایی مشاهده شده در صورت امضای صادر کننده ظهر سفته ، فردی که سفته در حواله وی می باشد می تواند با ارائه سفته ظهر امضا شده صادر کننده و درخواست کتبی به وزارت دارایی، درخواست افزایش میزان سفته را اعلام کند.)
  3.  در صورت ظهر نویسی سفته و همچنین ذکر سریال سفته در قرارداد فی مابین، می شود از سواستفاده  جلوگیری کرد؟
  4. آیا کارفرما می تواند بدون دلیل و با دلیل ساختگی مبنی بر عدم حسن انجام کار، این سفته را نقد کند؟
پاســـخ - درمرحله اول بهتر است که از دادن سفته خودداری نمایید اگر مجبور شدید حتماً در قرارداد قید نمایید که بابت تضمین حسن انجام کار است و در قراردادتان شماره و مبلغ سفته ذکر شده باشد و یک رسید هم از کارفرما دریافت نمایید که سفته ها را بابت حسن انجام کار و تضمین داده اید و از سفته ها و شماره و مبلغ آن کپی بگیرید و نزد خود نگهدارید که اگر مشکلی پیش آمد بتوانید این مدارک را ارائه دهید و درمورد سوال دوم بله با درخواست کتبی و اگر صادر کننده پشت سفته ها را امضا کرده باشد می توان تا هر میزان از وزارت دارایی افزایش آنرا تقاضا نمود و در مورد سوال سوم نیز باید کارفرما ثابت کند که شما کارتان را به نحو احسن انجام نداده و موارد ذکر شده در قرارداد را رعایت ننموده اید و درمورد اینکه مبلغ سفته را نتوان بیشتر کرد سعی کنید پشت سفته را امضا ننمایید.

داستان آموزنده مدیریتی


گروهی از بچه ها در نزدیکی دو ریل راه آهن، مشغول به بازی کردن بودند. یکی از این دو ریل قابل استفاده بود ولی آن دیگری غیرقابل استفاده. تنها یکی از بچه ها روی ریل خراب شروع به بازی کرد و پس از مدتی روی همان ریل غیرقابل استفاده خوابش برد.۳ بچه دیگر هم پس از کمی بازی روی ریل سالم، همان جا خوابشان برد. قطار در حال آمدن بود ، و سوزن بان تنها می بایست تصمیم صحیحی بگیرد. سوزن بان می تواند مسیر قطار را تغییر داده و آن را به سمت ریل غیرقابل استفاده هدایت کند و  از این طریق جان ۳ فرزند را نجات دهد و ۱ کودک قربانی این تصمیم گردد و یا می تواند مسیر قطار را  تغییر نداده و اجازه دهد که قطار به راه خود ادامه دهد.

سوال:

اگر شما به جای سوزن بان بودید در این زمان کوتاه و حساس چه نوع تصمیمی می گرفتید؟

بیشتر مردم ممکن است منحرف کردن مسیر قطار را برای نجات ۳ کودک انتخاب کنند و ۱ کودک را قربانی ماجرا بدانند که البته از نظر اخلاقی و عاطفی شاید تصمیم صحیح به نظر برسد اما از دیدگاه مدیریتی  چطور …. ؟

در این تصمیم، آن ۱ کودک عاقل به خاطر دوستان نادان خود (۳ کودک دیگر) که تصمیم گرفته بودند در آن مسیر اشتباه و خطرناک، بازی کنند، قربانی می شود.

این نوع معضل هر روز در اطراف ما، در اداره ، جامعه در سیاست و به خصوص در یک جامعه دموکراتیک اتفاق می افتد، اقلیت قربانی اکثریت احمق و یا نادان می شوند.

کودکی که موافق با انتخاب بقیه افراد برای مسیر بازی نبود طرد شد و در آخر هم او قربانی این اتفاق گردید و هیچ کس برای او اشک نریخت. کودکی که ریل از کار افتاده را برای بازی انتخاب کرده بود هرگز فکر نمی کرد که روزی مرگش اینگونه رقم بخورد.

اگرچه هر ۴ کودک مکان نامناسبی را برای بازی انتخاب کرده بودند ولی آن کودک تنها قربانی تصمیم اشتباه آن ۳ کودک دیگر که آگاهانه تصمیم به آن کار اشتباه گرفته بودند شد. اما با این تصمیم عجولانه نه تنها آن کودک بی گناه وعاقل جانش را از دست داد بلکه زندگی همه مسافران را نیز به خطر انداخت زیرا ریل از کار افتاده منجر به واژگون شدن قطار گردید و همه مسافران نیز قربانی این تصمیم شدند و نتیجه این تصمیم چیزی جز زنده ماندن ۳ کودک احمق نبود.

مسافران قطار را می توان به عنوان تمامی کارمندان سازمان فرض کرد و گروه مدیران  را همان کودکانی در نظر گرفت که می توانند سرنوشت سازمان (قطار) را تعیین کنند.

گاهی در نظر گرفتن منافع چند تن از مدیران که به اشتباه تصمیمی گرفته اند، منجر به از دست رفتن منافع کل سازمان خواهد شد و این همان قربانی کردن صدها نفر برای نجات این چند نفر است.

زندگی کاری همه مدیران پر است از تصمیم گیری های دشوار ،پس مراقب باشید با عدم اتخاذ تصمیمات صحیح به سبک مدیریتی، به پایان زندگی مدیریتی خود خواهید رسید.

به یاد داشته باشید آنچه که درست است همیشه محبوب نیست… و آنچه که محبوب است همیشه حق نیست!”

آموزش


مشتری متمولی وارد سلمانی یک شهر کوچک شد . آرایشگر ساده با دیدن یک آدم شیک پوش و مرتب در مغازه اش ذوق زده شد و به گرمی از او استقبال کرد .

سپس خمیر ریش را توی دستش خالی کرد . تف گنده ای به داخل آن انداخت  و با فرچه شروع به مالیدن ان به صورت مشتری نمود !

مشتری با عصبانیت پرسید : داخل خمیر ریش تف انداختی ؟

سلمانی جواب داد : چون شما مشتری مخصوص ما هستید این کار را کرده ام. برای مشتریان معمولی مستقیماً توی صورتشان می اندازم ....

========

بزرگترین مشکلات بشر از عدم آموزش او نشات میگیرد ... گاهی کارهایی را انجام میدهیم که زشت و اشتباه هستند ...

 ولی تاکنون کسی آموزش در این خصوص به ما نداده است ...