حساب حسابه

موضوعات حسابداری اقتصاد بورس اکسل مالیاتی علمی بهداشتی دین و زندگی و اطلاعات عمومی

حساب حسابه

موضوعات حسابداری اقتصاد بورس اکسل مالیاتی علمی بهداشتی دین و زندگی و اطلاعات عمومی

نبوغ


در یک شرکت بزرگ ژاپنی که تولید وسایل آرایشی را برعهده داشت، یک مورد به یاد ماندنی اتفاق افتاد:
شکایتی از سوی یکی مشتریان به کمپانی رسید. او اظهار داشته بود که هنگام خرید یک بسته صابون متوجه شده بود که آن قوطی خالی است.

بلافاصله با تاکید و پیگیریهای مدیریت ارشد کارخانه این مشکل بررسی، و دستور صادر شد که خط بسته بندی اصلاح گردد و قسمت فنی و مهندسی نیز تدابیر لازمه را جهت پیشگیری از تکرار چنین مسئله ای اتخاذ نماید.

مهندسین نیز دست به کار شده و راه حل پیشنهادی خود را چنین ارائه دادند : پایش (مونیتورینگ) خط بسته بندی با اشعه ایکس بزودی سیستم مذکور خریداری شده و با تلاش شبانه روزی گروه مهندسین،‌ دستگاه تولید اشعه ایکس و مانیتورهائی با رزولوشن بالا نصب شده و خط مزبور تجهیز گردید. سپس دو نفر اپراتور نیز جهت کنترل دائمی پشت آن دستگاهها به کار گمارده شدند تا از عبور احتمالی قوطیهای خالی جلوگیری نمایند.

نکته جالب توجه در این بود که درست همزمان با این ماجرا، مشکلی مشابه نیز در یکی از کارگاههای کوچک تولیدی پیش آمده بود اما آنجا یک کارمند معمولی و غیر متخصص آنرا به شیوه ای بسیار ساده تر و کم خرج تر حل کرد : تعبیه یک دستگاه پنکه در مسیر خط بسته بندی تا قوطی خالی را باد ببرد !!!

خاطرات دو دوست قدیمی


دو دوست قدیمی در حال عبور از بیابانی بودند. در حین سفر این دو سر موضوع کوچکی بحث میکنند و کار به جایی میرسد که یکی کنترل خشم خودش را از دست میدهد و سیلی محکمی به صورت دیگری میزند. دوست دوم که از شدت ضربه و درد سیلی شوکه شده بود بدون اینکه حرفی بزند روی شنهای بیابان نوشت: "امروز بهترین دوست زندگیم سیلی محکمی به صورتم زد." آنها به راه خود ادامه دادند تا اینکه به دریاچه ای رسیدند. تصمیم گرفتند در آب کمی شنا کنند تا هم از حرارت و گرمای کویر خلاص شوند و هم اتفاق پیش آمده را فراموش کنند.

همچنانکه مشغول شنا بودند ناگهان همان دوستی که سیلی خورده بود حس کرد گرفتار باتلاق شده و گل و لای وی را به سمت پایین میکشد. شروع به داد و فریاد کرد و خلاصه دوستش وی را با هزار زحمت از آن مخمصه نجات داد. مرد که خود را از مرگ حتمی نجات یافته دید، فوری مشغول شد و روی سنگ کنار آب به زحمت حک کرد: "امروز بهترین دوست زندگیم مرا از مرگ قطعی نجات داد." دوستی که او را نجات داده بود وقتی حرارت و تلاش وی را برای حک کردن این مطلب دید با شگفتی پرسید: "وقتی به تو سیلی زدم روی شن نوشتی و حال که تو را نجات دادم روی سنگ حک میکنی؟"

مرد پاسخ داد: "وقتی دوستی تو را آزار میدهد آن را روی شن بنویس تا با وزش نسیم بخشش و عفو آرام و آهسته از قلبت پاک شود. ولی وقتی کسی در حق تو کار خوبی انجام داد، باید آنرا در سنگ حک کنی تا هیچ چیز قادر به محو کردن آن نباشد و همیشه خود را مدیون لطف وی بدانی."

نتیجه اخلاقی : یاد بگیریم آسیبها و رنجشها را در شن بنویسیم تا فراموش شود و خوبی و لطف دیگران را در سنگ حک کنیم تا هیچ گاه فراموش نشود.

رابطه کش شلوار و پیشرفت


یارو نشسته بوده پشت بنز آخرین سیستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان میرفته، یهو میبینه یک موتور گازی ازش جلو زد! خیلی شاکی میشه، پا رو میگذاره رو گاز، با سرعت دویست از بغل موتوره رد میشه. یک مدت واسه خودش خوش و خرم میره، یهو میبینه موتور گازیه غیییییژ ازش جلو زد!
دیگه پاک قاط میزنه، پا رو تا ته میگذاره رو گاز، با دویست و چهل تا از موتوره جلو میزنه. همینجور داشته با آخرین سرعت میرفته، باز یهو میبینه، موتور گازیه مثل تیر از بغلش رد شد!
طرف کم میاره، راهنما میزنه کنار به موتوریه هم علامت میده بزنه کنار. خلاصه دوتایی وامیستن کنار اتوبان، یارو پیاده میشه، میره جلو موتوریه، میگه: آقا تو خدایی! من مخلصتم، فقط بگو چطور با این موتور گازی کل مارو خوابوندی؟! موتوریه با رنگ پریده، نفس زنان میگه: والله ... داداش... خدا پدرت رو بیامرزه واستادی... آخه ... کش شلوارم گیر کرده به آینه بغلت ...

نتیجه اخلاقی : اگه می بینید بعضی ها در کمال بی استعدادی پیشرفت های قابل ملاحظه ایی دارند ببینید کش شلوارشان به کجای یک مدیر گیر کرده

ضرب المثل های معروف کاربردی روزانه



1- هیچ دویی نیست که سه نشود – شتر دیدی ندیدی

2-با سر می‌رود با کلاه می‌آید. هم خر می‌خواهد هم خرما

3-دلا خوکن به تنهایی، که از تن‌ها بلا خیزد – پسر نوح با بدان بنشست خاندانش نبوتش گم شد.

4-یارب مباد آنکه گدا معتبر شود گر معتبر شود زخدا بی‌خبر شود

5-دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان‌حالی و درماندگی

6-یاسین به گوش خر خواندن ـ آب در هاونگ کوبیدن

7-مار در آستین پروراندن ـ مکن با فیلیانان دوستی – دوستی خاله خرسه

8-یک سر و هزار سودا – یک نار و هزار بیمار

9-یک سیب گندیده بقیه سیب‌ها را هم خراب می‌کند ـ گر نهند معمار کج تا ثریا می‌رود دیوار کج

10-افتابه لگن هفت دست شام و نهار هیچی ـ یک حمام خرابه و چهل دلاک

11-کم گوی و گزیده گوی چون در

12- از این ستون به آن ستون فرج است ـ یک سیب بندازی هزار تا چرخ می‌خوره ـ خدا را چه دیدی

13- از این گوش می‌شوند و از گوش دیگر در می‌کند ( یک گوش در و یکی دروازه)

14-یک مو از خرس کندن غنیمت است.

15-علف باید به دهن بزی شیرین بیاد. یکی را نوش و دیگری را نیش ـ یکی را نان جو آغشته با خون

16-دیگر اون ممه را لولو برد

17-بنی آدم اعضای یکدیگرند ـ چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار

18-ز تعارف کم کن و بر مبلغ افزای

19-جان کندنی را باید کند

20-خر همان خر است اما پالانش عوض شده

21-دزد که از دزد بدزدد شاه دزد است ـ‌ دست بالای دست بسیار است.

22-سالی که نکوست، از بهارش پداست ـ ماستی که ترش است از طغارش پیداست

23-سری را که درد نمی‌کند دستمال نمی‌بندند.

24-شتر دیدی ندیدی.

25-صید مور شیوه شهباز نیست

26-تو که لالایی بلدی، چرا خوابت نمی‌بره.

27-نا برده رنج، گنج مسیر نمی‌شود.

28-آردمان را بیختیم و الک را آویختیم.

29-مار که پیر شد قورباغه رو پشتش سوار می‌شه

30-مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد.

31-مالت را سفت نگه‌دار، همسایه را دزد نکن ـ علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد

32- خورشید همیشه پشت ابر نمی‌ماند (حق به حقدار می‌رسد) ـ پایان شب سیاه سپید است.

33- مروارید هم ارزان، هم غلطان می‌خوام ـ هم خرو می‌خواهد هم خرما را

34- مشک آن است که خوب ببوید نه آنکه عطار بگوید ـ هیچ بقالی نمی‌گه ماست من ترشه

35- در همیشه روی یک پاشته نمی‌چرخه (مشکلی نیست که آسان نشود)

36- موی دماغ کسی شدن

37- از کاه کوه ساختن ـ یک کلاخ چهل کلاغ

38- زدی ضربتی، ضربتی نوش کن ـ این به او در ـ نون به هم قرض دادن

39- نمک به زخم کسی پاشیدن

40- نه خود خوری، نه کس دهی، گنده کنی به سگ ده ـ یک قاپ نون و یک قا پ پنیر بذار لب طاقچه به آرزوش نمیر

41-نیش عقرب نه از ره کین است، اقتضای طبیعتش این است.

42-علم ناقص مایه خطر است ـ

آن کس که بداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به منزل برساند ـ

آن کس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابد الدهر بماند

43-هرچه پول بدی آش می‌خوری

44-هر گردی گردو نیست

45-هرچه زود آید، دیر نپاید ـ باد آورده را باد می‌برد.

46-علف باید به دهن بزی شیرین باشد ـ ‌عدالت، عدالت نیست مگر باعث خوشنودی بشه

47-هرکس به فکر خویش است ـ کوسه بفکر ریش است

48-هرکس که ریش داره که بابای تو نیست

49-هم خدا را می‌خواهد هم خرما را

50-هیچ ارزانی بی علت نیست ـ هیچ گرانی بی حکمت نیست

51-دنبال شر نرو

52-عاقبت گرگ زاده گرگ می‌شود. گرچه با آدمی بزرگ شود ـ تره به تخمش می‌ره، حسنی به باباش

53- یک دست صدا ندارد ـ عقل قوت گیرد از عقل دیگر

قربان دست بسیار ـ هم در خوردن هم در کار

54-نابرده رنج، گنج میسر نمی‌شود.

55-شاگردی نکرده میخواد استاد بشه ـ قوره نشده مویز شده

56-کاچی به از هیچی

57- عشق آدم رو کور می‌کند

58- هرکس را بهر کاری ساختن (کار را باید به کاردان سپرد) کار هر بز نیست خرمن کوفتن گاو نر می خواهد و مرد کهن

59-کار را که کرد، آنکه تمام کرد

60-کار هر بز نیست خرمن کوفتن گاو نر می‌خواهد و مرد کهن

61-کاسه داغ‌تر از آش (دایه مهربانتر از مادر)

62-کاسه همسایه شکم سیر نمی‌کند اما محبت را زیاد می‌کند ـ برگ سبزی است تحـفه درویش چه کند بینـوا ندارد بیش

63-مثل کبک سرش را زیر برف می‌کند.

64-صاحبخانه یک خانه دارد، اجاره نشین هزار تا ـ اجاره نشینی، خوش نشینی

65- هیچ ماست بندی نمی‌گوید ماست من ترش است ـ مشک آن است که خو ببوید نه آنکه عطار بگوید.

66- کله ماهی خور هرجا بره ماهی قسمتش می‌شه

67- گاه باشد که کودکی نادان به غلط به هدف زند تیری ـ تیری تو تاریکی انداختن

68- گذشته‌ها گذشته ـ آب رفته به جوی دیگر برنمی‌گرده

69- کنار گود نشسته می‌گوید لنگش کن (این گوی و این میدان) ـ گر تو بهتر می‌زنی بستان بزن

70- اسب تازی در طویله گر ببندی پیش خر رنگشان همگون نگردد، طبعشان همگون شود ـ کمال همنشین بر من اثر کرد وگرنه من همان

خاکم که هستم.

71-گل سرسبد ـ سوگلی ـ نور چشمی

72-آزموده را آزمودن خطاست ـ ما خودمان زغال فروشیم.

73-سیلی نقد بـه از حلوای نسیه است ـ کاچی به از هیچی

74- گوسفند به فکر جان و قصاب به فکر دمبه ـ هرکس به فکر خویش است کوسه به فکر ریشه.

75- گوش عزیز، گوشواره عزیزتر ـ بچه مثل بادام نوه مغز بادام

76- پول دوای هر دردی است

77- زنیرو بود مرد را راستی ز سستی کژی آید و کاستی

78- کاسه‌ای زیر نیم کاسه است ـ یک ریگی تو کفشش داره

79- سحر خیز باش تا کامروا باشی.

80- سفره دلت را پیش هرکسی بازنکن ـ تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد

81- سیلی نقد بهتر از حلوای نسیه ـ کاچی به از هیچی

82-سرنا را از سر گشادش زدن ـ آب در هاون کوبیدن

83-سگ زرد برادر شغال است

84- (هر سری سودائی دارد) ـ عیسی به دین خود، موسی به دین خود ـ از هر سری یک صدایی بلند می‌شه ـ هر کسی را توی گور خودش

می گذارند

85- کسی را سنگ روی یخ کردن

86- سنگ کسی را به سینه زدن

87-خلایق هرچه لایق ـ سوراخ کج میخ کج می‌خواهد

88-خاله سوسکه به بچه‌اش می‌گه قربون دست و پای بلوری‌ات برم

89-برای روز مبادا چراغی بهر تاریکی نگه‌دار

90-شب گربه سمور می‌نماید ـ چهره خورشید چو پنهان شود شب پره بازیگر میدان شود

91-شغال بیشه مازندران را نگیرد جز سگ مازندرانی

92-شمع با سوختن (مردن) خانه را روشن می‌کند

93- شنیدن کِی بود مانند دیدن

94-از شیر مرغ تا جون آدمیزاد

95- او شیطان را درس می‌دهد ـ دست شیطان را از پشت بسته ـ‌ مار هفت خط و خال

96-دوستانش را ببین خودش را بشناس

97-طبل تو خالی است صدای دُهُل از خالی بودن شکم است

98-صدقه رفع صد بلا است.

99-بر چرخ و فلک هیچ کس چیره نشد (صید را چون اجل آید بسوی صیاد رود)‌

100-طمع را نباید که چندان کنی که صاحب کرم را پشمان کنی

101- در همیشه روی یک پاشنه نمی‌چرخه ـ مشکلی نیست که آسان نشود

102- تیری در تاریکی انداختن

103-العاقل فی الاشاره ـ در خانه اگر کس است یک حرف بس است

104-در دروازه را می‌شه بست ، اما دهن مردم را نمی‌شه بست

105-در عفو لذتی است که در انتقام نیست.

106- در عمل کوش هرچه خواهی کوش ـ به عمل کار برآید به سخندانی نیست

107-آدم درغگو کم حافظه است

108-به شهر خویش هرکس شهریار است (هر سگی در خانه صاحبش پارس می‌کند)( در درون خانه خود گدا شهنشاه است)

109- دست بالای دست بسیار است

110-دست چو نمی‌رسد به کوکو نان خشکیده بردار

111-فضولی موقوف (دست خر کوتاه)

112- ثروت هر فرد می‌تونه دشمنش باشد. دشمن طاووس آمد پر او- ای بسا شه را کشته ‌ز او

113-دندانی را که درد می‌کنه باید کشید ـ چون کندنی را باید کند.

114- دیگی که برای من نمی‌جوشد بذار کله سگ توش بجوشد

115-دوری و دوستی

116-دهنش بوی شیر می‌دهد

117-دهنش چفت و بست ندارد (راز نگه‌دار نیست)

118-دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است

119- دیگ به دیگ می‌گوید رویت سیاه است

120-دیوار موش دارد ، موش هم گوش دارد.

121- آدم همه‌کاره و هیچ کاره (نخود هر آش بودن)

122-راحت محض مُسیر نیست ـ نابرده رنج گنج مُیسر نشود.

123- کارگرکاربلد نیست می گوید ابزار خراب است - عروس نمی تونه برقصه می گه زمینش کجه.

124- آب رفته به جوی باز نمی گردد - پشیمانی سودی ندارد.

125- زخم زبان از زخم شمشیر بدتر است - زخم شمشیر بر تن است وزخم زبان بر جان.

126- آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب (بالاتر از سیاهی رنگی نیست) - حرام خوری اونم شلغم.

127- حرف ، حرف می آورد .سرما برف می آره.

128- ببینیم وتعریف کنیم - حلوای تن ترانی تا نخوری ندانی.

129- آفتابه به خرج لحیم است. حیف ازطلا که خرج مطلا کند کسی حیف ازکسی که رنج برد بهرنا کسی.

130- سرکه نقد بـه از حلوای نسیه است – خانه پر دشمن به ازخانه خالی.

131- کار هر کس نیست خرمن کوفتن.

132- چاپلوسی و تملغ کسی را زیاد کردن.

133- خدا درد را بقدر طاقت می دهد.

134- خدا یار بی کسان است.

135- با تقدیر نمیتوان جنگید - چراغی را که ایزد بر افروزد هر آنکس پف کند ریشش بسوزد.

136- صد در شود گشاده چو بسته شود دری (خدا گرزحکمت ببندد دری زرحمت گشاید درِ دیگری )

137- خر را اگر به عروسی ببرند برای بار کشی است.

138- پول علف خرس نیست. (خرچه داند قیمت نُقل و نبات )

139- خرمن سوخته همه خرمن ها را سوخته می خواهد.

140- قناعت توانگرکند مرد را - خواری زطمع خیزد عزت ز قناعت

141- خواستن توانستن است.

142- خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.

143- خود را به کوچه علی چپ زدن.

144- هر که خربزه می خوره پای لرزش هم می نشیند - خود کرده را تدبیر نیست.

145- خود گویم و خود خندم خود مرد هنرمندم.

146- زبان سرخ سرسبز می دهد برباد.

147- خونش به جوش آمده.

148- داروی کژدم زده کشته کژدم بُود.

149- دانه رو دیدی دام رو ندیدی.

150- به در می گن که دیوار بشنوه.

151- توانا بود هر که دانا بود زدانش دل پیر برنا بود.

152- درخت هر چه پربارترافتاده تر- هر که پربارترسربه زیرتر.

153- تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمی بره - هرچه رابرای خود می پسندی برای دیگران بپسند - توبه فرمایان چرا خود توبه کمترمی کنند.

154-آن راکه حساب پاک است از محاسبه چه باک است - طلاکه پاکه چه منتش به خاکه.

155- توش خودش را کشته بیرون همه را.

156- وسط دعوا حلوا پخش نمی کنند.

157- آب رفته به جوی باز نمی گردد باز.

158- تیرش به سنگ خورد.

159- جای سوزن انداختن نیست - شتر با بارش گم می شه .

160- جایی که گوشت نیست چغندر پهلوان است .

161- جنگ اول به از صلح آخر .

162- جوجه را آخر پاییز می شمارند - شاهنامه آخرش خوشه .

163- جو فروشِ گندم نما .

164- جهان دیده بسیار گوید دروغ .

165- کارد دسته خودش را نمی برد .

166- چو بـِه گشتی طبیب از خود میازار چراغی بهر تاریکی نگه دار.

(روزهای بد وسخت باز هم خواهد آمد پل ها را پشت سرت خراب نکن )

167- فتیله چراغ را اگر بالا بکشی دود می کنه .

168- با تقدیر نمیتوان جنگید - چراغی را که ایزد بر افروزد هر آنکس پف کند ریشش بسوزد .

169- چشم یارو را دور دیده .

170- چوب معلم گُله هرکًس نخوره خُله .

171- چوب خدا صدا ندارد .

172- زمانه با تو نسازد تو با زمانه بساز.

(چو دستی را نتوان گزیدن ، ببوس)

173- چه برای کَر بزنی چه برای کور برقصی .

174- معشوق خوبروی چه محتاج زیور است؟

175- هیچ جا خونه خود آدم نمی شه .

176- پشه را در هوا نعل می کند .

177- کلام خوب قیمت نداره .

178- پول حرام بهای شراب شود .

179- پول حلال مشکلاب است .

180- من که سکه نمی زنم .(پول علف خرس نیست )

181- خر همان خر است اما پالانش عوض شده است .

182- پول ، پول می آورد .

183- پولش از پارو بالا می رود .

184- پهلوان از پرفنی به زمین می خورد .( چاه کن همیشه ته چاه است )

185- رهرو آن نیست گهی تندو گهی خسته رود - رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود .

186- چیزی را پیراهن عثمان کردن - از کاه کوه ساختن .

187- پیشواز گرگ رفتن (خطر را به جان خریدن)

188- نا برده رنج گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت جان برادرکه کار کرد

189- تا آخر خط رفتن .

190- تا تنور داغ است ، نان را بچسبان .

191- هرکه را طاووس خواهد جور هندوستان کشد (نابرده رنج گنج میسر نمی شود )

192- معما چو حل گشت آسان شود - تاس اگر نیک نشیند همه کس نراّد است .

193- بارکج هرگز به منزل نمی رسد .

194- تا نباشد چوب تر فرمان نبرد گاو و خر .

195- تا نباشد چیزکی مرد نگویند چیزها .

196- عاقبتِ تخم مرغ دزد شتر دزد می شود .

197- ترحم بر پلنگ تیز دندان ستم کاری بود بر گوسفندان .

198- از کوزه برون همان تراود که در اوست.(تره به تخمش میره ، حسنی به باباش )

199- غرور آغاز سقوط است - تکبر عزرائیل را خار کرد .

200- تنش می خاره - سرش برای دوا درد می کنه .

201- با گرگ دنبه خوردن با چوپان گریستن .

202- با یک تیر دو نشان زدن .

203- با یک دست نمی شود دو هندوانه برداشت .

204- به دشت آهویِ نا گرفته مبخش (روغن ریخته را خرج امام زاده کردن )

205- بد گمان باش در امان باش .

206- برای کور تاریک و روشن فرق نمی کند .

207- برو ای گدای مسکین در دیگری طلب کن .

208- در نا امیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است .

209- بسیار سفر باید تا پخته شود خامی .

210- نوش دارو بعد ازمرگ سهراب .

211- پایت را به اندازه گلیمت دراز کن .

212- عروس رقص بلد نبود می گفت زمینش کج است .

213- به کوشش نروید گل از شاخ بید .

214- گدا را که روبدی صاحبخانه می شود .

215- با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمی شود .

216- یآسین به گوش خر خواندن .

217- خرمن سوخته همه خرمن ها را سوخته می خواهد .

218- آزموده را آزمودن خطاست .

219- بنگر که چه می گوید منگر که که می گوید .

220- مفتش گرونه(یک پول سیاه ام نمی ارزد)

221- بیگدار به آب زدن .

222- پایش لب گور است .(آفتاب لب بوم است )

223- جیب خالی پز عالی .

224- دیگی که برای من نمی‌جوشد بذار کله سگ توش بجوشد .

225- پنبه در گوش کردن.

226- نا برده رنج گنج میسر نمی شود .

227- اصل بد نیکو نگردد آنکه بنیادش بد است

228- کل اگر طبیب بودی سرخود دوا نمودی .

229-گر به هر انگشتت دو صد هنر باشد هنر به کار نیاید چو بخت بد باشد .

230- کار نیکو کردن از پر کردن است .

231- چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است .

232-اگر را کاشتند مگر سبز شد .

233- انسان حریص است به آنچه که منعش کرده باشند .

234- گر صبر کنی ز غورو حلوا سازی .

235- العاقل فی الاشاره .

236- عجله کار شیطان است .

237- آدم در حال غرق دنبال هر دست آویزی می گردد .

238- قرض عامل تباهی دوستی هاست .

239- نظافت از ایمان است.

240- امروز توانی و ندانی فردا که بدانی نتوانی .

241- قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود .

242- اول فکر کن بعد حرف بزن .

243- مشت نمونه خروار است .

244- اول چاه بکن بعد مناره بدزد .

245- با پنپه سر بریدن .

246- با دم شیر بازی کردن .

247- باد آورده را باد می برد .

248- بادمجان بم آفت نداره .

249- بار کج هرگز به منزل نمی رسد .

250- باز گردد به اصل خود هر چیز .

251- آواز دُهل شنیدن از دور خوش است .

252- از بی کفنی زنده است(فرشش زمین و آسمانش لحاف اوست)

253-

254- به دعای گربه سیاه بارون نمی بارد .

255- از آب کره گرفتن.

256- از آن بید ها نیست که به این باد ها بلرزد .

257- سنگ بزرگ علامت نزدن است .

258- از این ستون به آن ستون فرج است .

259- با دست پس می زند و با پا پیش می کشد .

260- پایان شبه سیه سپید است .

261- از تو حرکت از خدا برکت .

262- از چاله در آمدن و تو چاه افتادن .

263- از دروازه بیرون نرفتن و از سوراخ سوزن بیرون رفتن .

264- برگ سبزی است تحفه درویش.

265- لیلی را از چشم مجنون باید دید.

266- از دل برود هر آنکه از دیده برفت.

267- ازکف دستی که مو ندارد نمی توان موئی کند(ازشوره زمین سمن نروید)

268- از کوزه برون همان تراود که در اوست.

269- از گدا چه نان بگیرند و چه بدهند یکسان است.

270- گوشت به دست گربه سپردن.

271- هر چه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی

272- با یک گل بهار نمی شود.

273- دندان اسب پیش کشی را نمی شمارند.

274- تو بگو با که هستی تا بگویم کیستی.

275- اسب شاه را نعل میکردند کیک وپشه هم پاشونو بلند میکردند.

276- آب از آب تکون نمی خوره.

277- خیلی ناخن خشک است (آب از دستش نمی چکد)

278- آب از سرش گذشته(فاتحه اش خوانده است کارش زار است)

279- آب در هاون کوبید ن.

280- یک دست صدا ندارد.

281- آب خوش از گلویش پایین نمی رود(زندگی سگی ای دارد)

282- آب درکوزه و ما تشنه لبان می گردیم یاردرخانه وما گرد جهان می گردیم.

283- آب رفته به جوی بر نمی گردد(آنچه باید بشود شده)

284- بالا تر از سیاهی رنگی نیست.آب که از سر گذشت چه یکوجب چه صد وجب.

285- زیره به کرمان بردن.

286- آدم گدا این همه ادا!

287- آدم گرسنه دین و ایمان ندارد.

288- شتر در خواب بیند پنبه دانه.

289-هر که بامش بیش برفش بیشتر.

290- آسیاب به نوبت.

291- آش برای کسی پختن (که یک وجب روغن داشته باشد )

292- آشپز که دو تا شد آش یا شور می شه یا بی نمک.

293- آش دهن سوزی نیست.

294- آفتابه خرج لحیم.

295- از تو حرکت، ازخدا برکت .

296- احتیاج ،مادر اختراعات است . آنچه شیران را کند روبه مزاج احتیاج است احتیاج است احتیاج.

297- کاسه جایی رود که باز آرد قدح . آنچه عوض داره گله نداره.

298- آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است .

299- آنقدر سمن است که یاسمن پیدا نیست .(قطره ای در میان دریاست )

300- عطایش را به لقایش بخشیدم .

301- باد آورده را باد می برد .

302- هر چقدر پول بدی آش میخوری.

303- عجله کار شیطان است .

304-کار نیکو کردن از پر کردن است.

305- از کوره در رفتن.حوصله آدم را سر میبره.

306-دارم از کوره در میرم

307- سگ زرد برادر شغال است .

308- طاق یا جفت؟

309- شیر یا خط؟

310- دنگی دونگی حساب کردن.

311- خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو .

312- آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب .

313- شریک دزد ورفیق قافله است .

314- تو گل گیر کردن.

315- دل و زبانش یکی است.

316- خدا با ماست.

317- بادمجان بم آفت ندارد .

318- ازپس هر گریه آخر خنده ای است .پایان شب سیه سپید است.

319- شاهنامه آخرش خوش است (جوجه را آخر پاییز می شمارند )

320- زیره به کرمان برون .

321- لقمه را به اندازه دهانت بردار . پاتو باندازه گلیمت دراز کن.

322- اتفاق همیشه پیش میاد.

323- بترس از مار زخم خورده.

324- مار گزیده از ریسمان سیاه وسفید می ترسد

325- زیاد این دست و اون دست نکن.

326- سحر خیز باش تا کامروا باشی .

327- سحر خیز باش تا کامروا باشی .(زود خوابیدن وزود از خواب برخاستن انسان را تندرست ،غنی ودانا می کند )

328- بدبختی هرگز تنها نمی آید ،وقتی می آید پشت سر هم می آید.

329- آشپز که دو تا شد آش یا شور میشه یا بی نمک.

330- دل به دل راه دارد .

331- خدا یه چیزی میدونست که به خر شاخ نداد.

332- هر که دندان دهد نان دهد.

333- خود را به کوچه علی چپ زدن . طفره رفتن.

334- پز عالی ،جیب عالی .

335- پای روی دم شیرنگذار (چوب درلانه زنبور مکن ) نذار روی سگم بالا بیاد.

336- هرسگی درخانه صاحبش شیر است .

337- دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان حالی ودرماندگی .

338- از انجام هر کاری شرم نداره.

339- به سگ پیر حقه جدید یاد دادن.

340- یک دست صدا ندارد .

341- صدقه موجب دفع بلاست.

342-گهی پشت به زین و گهی زین به پشت.

343- فرز باشو و بجنب.

344- بارکج هرگز به مقصد نمی رسد .

345- هیچ جا بهتر از خانه خود آدم نمی شود .

346- فضولی موقوف. تو کار من دخالت نکن.

347-تواضع پایه خرد است.

348- روزازنو روزی ازنو (روزیت هرچه باشد می رسه )

349- کس نگوید که دوغ من ترش است .

350- پارتی محکمی داره.

351-چشاش سیر مونی نداره

352-آدم متشخصی است.

353-آدم بی شخصیتی است.

354- عشق آتشین خیلی زود یخ می کند .

355-تخم مرغ دزد شتر دزد میشود.

356- نا برده رنج گنج میسر نمی شود .

357- زیستن برای خوردن ،خوردن برای زیستن .

358- تا تنور داغ است نان را بچسبان . فرصت را غنیمت بدان.

359- آدم همه کاره وهیچ کاره .

360- کوزه نو دو روزآب را سرد نگه می دارد .(تازه بدوران رسیده)

361- بخند تا دنیا با تو بخند .(گریه کن تا تنها گریه کنی )

362- هم خدا را می خواهد هم خرما را.

363- مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد.

364- علاج واقعه قبل ازوقوع باید کرد .(پیشگیری بهتر ازدرمان است)

365- تعهد عامل اختراع است.

366- احتیاج ،مادر اختراعات است .

367- دقیقه نود.

368- درست لحظه ی آخر.

369- به عمل کار برآید به سخنرانی نیست . (حرف وعمل دوچیز مجزا است )

370- سر کچل شانه نمی خواهد .

371- هر گردی گردو نیست .

372- مار در آستین پرورش دادن.

373- چوب لای چرخ گذاشتن .(درکاری سنگ انداختن )

374- دشمن دانا به از نادان دوست.

375- تجربه بهترین استاد است .

376- عزیز دردانه .(نور چشمی )

377- مثل یک روح در دو بدن.

378- هر کسی سلیقه ای دارد .یکی را نوش و دیگری نیش.

379- آدم گرسنه دین وایمان ندارد .

380- هر جه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند.

381- از آب گل آلود ماهی گرفتن .

382- فردا هم روز خداست .

383- فلفل نبین چه ریزه، بشکن ببین چه تیزه .

384- مال دزدی بیشتر مزه میده

385-او فرزند شیطان است.

386- خورشید همیشه پشت ابر پنهان نمی ماند .(با گذشت زمان حقیقت بر ملا خواهد شد )

387- هر که خربزه میخوره پای لرزش هم میشینه.

388-قضا و قدر اینه- سرنوشت اینجوری میخواد.

389-آب در هاون کوبیدن.

390-کار عبث و بیهوده.

391-همش تو ناز و نعمت بزرگ شده.

392- به عمل کار برآید به سخنرانی نیست .

393- شنیدن کی بود مانند دیدن .تا نبینم باور نمیکنم.

394- شاهنامه آخرش خوش است .

395- هر قاعده ای استثنا پذیر است (میشه تو قانون هم دست برد)

396- هردردی را درمانی است (هر کجا درد است درمانش هم است )

397- تجارت راه پول در آوردن است.

398- پول حلال مشکلات است .(پول حرف اول رامیزند )

399- یک دست صدا ندارد .

(مشورت ،ادراک وهوشیاری دهد عقل ها راعقل ها یاری دهد )

400- قناعت توانگر کند مرد را .

401- پز عالی جیب خالی .

402- فقر اگر از در بیاد تو ایمان از پنجره بیرون میره.

403- شانس فقط یک بار درخانه آدم را می زند .

404- کم گوی و گزیده گوی چون در.

405-او با خودش هم دعوا داره.

406- توانا بود هر که دانا بود زدانش دل پیر برنا بود.

407- ازآن نترس که های وهوی دارد ،ازآن بترس که سر به تو دارد .

408-این به اون در.

409- تفرقه بینداز وحکومت کن .

410- آنچه باید بشود شده . کار نشد نداره.

411- آب درکوزه ما تشنه لبان می گردیم یاردرخانه وما گرد جهان میگردیم .

412- نان کسی را آجر کردن.

413- خودش را به کری زده . گوشش بدهکار نیست.

414- آدم یک دنده.

415- کاچی به از هیچی .

416- یک دست صدا نداره.

417- کبوتر با کبوتر باز با باز.

418- آشپز که دو تا شد آش یا شور می شه یا بی نمک .

419- به حرفم گوش بده به عمل من چکار داری.

420-میخوای تو دل مردا جا داشته باشی به شکمشان برس.

421- هرگردی گردو نیست .

422- لقمه بزرگتر ازدهانت برندار .

423- جوجه را آخر پاییز می شمارن .

424-به ظاهر قضاوت نکن.

425-

426- دندان اسب پیش کشی را نمی شمارند .

427- بچه تا گریه نکنه مادرش شیرش نمیده.

428- دندان اسب پیش کشی را نمی شمارند .

429- عاقبت گرگ زاده گرگ شود گرچه با آدمی بزرگ شود .

430-

431-یکی را نوش و دیگری نیش.

432-

433-آب رفته به جوی بر نمیگردد.

434-نابرده رنج گنج میسر نمیشود.

435- قلم ازشمشیربرنده تراست.

436- گرصبرکنی ز غوره حلوا سازی (عجله کار شیطان است)

کی گفته الاغ خره؟!

کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.

...بله، و بعد برای این‌که حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زود‌تر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود.

مردم با سطل روی سر الاغ خاک می‌ریختند.

اما الاغ هر بار خاک‌های روی بدنش را می‌تکاند و زیر پایش می‌ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می‌آمد، سعی می‌کرد روی خاک‌ها بایستد.

روستایی‌ها همین‌طور مشغول زنده به گور کردن الاغ بیچاره بودند، و الاغ هم همین‌طور مشغول بالا آمدن بود؛ تا این‌که به لبۀ چاه رسید و در کمال حیرت کشاورز و روستاییان بالاخره از چاه بیرون آمد!

به‌نظر شما از داستان این الاغ چه می‌توانیم بیاموزیم؟