حساب حسابه

موضوعات حسابداری اقتصاد بورس اکسل مالیاتی علمی بهداشتی دین و زندگی و اطلاعات عمومی

حساب حسابه

موضوعات حسابداری اقتصاد بورس اکسل مالیاتی علمی بهداشتی دین و زندگی و اطلاعات عمومی

آیا با افزایش سن زمان زودتر میگذرد؟




همه ما این تجربه را داریم که در مقطعی از زندگی مان با گذر سریع زمان روبرو می شویم. در مواقعی، زمانی نسبتا دور برایمان خیلی نزدیک به نظر می رسد گویی به قول خودمان همین دیروز بود. هرچه پای صحبت افرادی که سن و سال بیشتری دارند می نشینیم، با صحبت هایی از آنها مواجه می شویم که مربوط به چند دهه قبل بوده اما چنان برای ما تعریف می شود که گویی چند روزی بیش نیست که از آن می گذرد.


اما در دوران کودکی، حتی تعطیلات تابستان هم برایمان جاودانه بودند. جریان چیست که وقتی بزرگ می شویم، سال های زندگی مان سریع تر می گذرد؟ آیا این تصور، در واقعیت نیز وجود دارد یا اینکه حاصل تصورات ما هستند؟

تئوری های فراوانی در این مورد وجود دارد، یکی از این تئوری ها این است که زمانی که ما کودک هستیم، جهان پیرامون، برایمان جذابیت زیادی دارد و هنوز حوادث و اتفاقات اطراف برایمان یکنواخت و کسالت آور نشده است.

اعتقاد دکتر کریستین ییتس Christian Yates از دانشگاه بث Bath این است که این روند به چگونگی دریافت ما از زمان وابسته است. این محقق در یکی از سخنرانی های خود در کنگره ریاضیات می گوید، دریافت ما از زمان در بزرگسالی بیش از آنکه خطی باشد، لوگاریتمی است. وی بر این باور است، درک ما از زمان تنها درک مقطعی از زمانی است که در زندگی مان سپری شده است.

برای یک کودک دو ساله، مقطع زمانی یک سال، معادل نیمی از زندگی اش است، بنابراین زمان نسبت طولانی برای آن کودک به نظر می رسد.

برای یک کودک ده ساله، یک سال تنها ده درصد از کل زندگی اوست در حالی که همین یک سال برای یک فرد بیست ساله، ۵ درصد زمان کل زندگی او تلقی می شود. هرچه سن بالاتر می رود این درصد با کاهش بیشتری همراه خواهد بود و بنابراین بر روند درک هر فرد از گذر زمان تاثیر می گذارد.

خلاصه بگوییم گذر ۵ سال از لحاظ درازای زمان برای یک کودک، معادل زمانی همان ۵ سال برای فرد ۴۰ و یا ۸۰ ساله است اما از آنجایی که برای کودک، این زمان برابر کل زندگی و یا بخش بزرگتر زندگی اش است، طولانی تر به نظر می رسد و درک وی نسبت به زمان را با والدین، پدربزرگ و مادربزرگش بسیار متفاوت می سازد چرا که او اصلا درکی از مفهوم ده سال پیش ندارد.

با این پژوهش به راحتی درک می شود که این تنها تصور ماست که گذر زمان را در سنینی برایمان سریع تر می سازد که آن هم نتیجه درک ما از مفهوم زمان است. با این حال، زمان از مقولاتی است که همیشه محل مناقشه فلاسفه و هنرمندان بوده است و تنها با چند پژوهش نمی توان به نتیجه صددرصد از مفهوم آن دست یافت

یک مطلب بسیار زیبا از سهراب سپهری:


روان باش که پرندگان چنین اند و گیاهان چنین اند.
چون به درخت رسیدی به تماشا بمان.تماشا تو را به آسمان خواهد برد.
در زمانه ما نگاه کردن نیاموخته اند، و درخت جز آرایش خانه نیست. و هیچ کس گل های حیاط همسایه را باور ندارد. پیوندها گسسته….
کسی در مهتاب راه نمی رود و از پرواز کلاغی هشیار نمی شود،و خدا را کنار نرده ایوان نمی بیند، و ابدیت را در جام آب خوری نمی یابد.
در چشم ها شاخه نیست،در رگ ها آسمان نیست.
در این زمانه درخت ها از مردمان خرم تر اند….
کوه ها از آرزوها بلند ترند….
نی ها از اندیشه ها راست ترند….
برف ها از دل ها سپید ترند…
خرده مگیر…
روزی خواهد رسید که من بروم خانه همسایه را آب پاشی کنم، و تو به کاج همسایه سلام کنی،و سارها بر خوان ما بنشینند، و مردمان مهربان تر از درخت شوند.
اینک رنجه مشو اگر در مغازه ها پای گل ها،بهای آن را می نویسند؛ و خروس ها را پیش از سپیده دم سر می برند؛و اسب ها را به گاری می بندند؛ و خوراک مانده را به گدا می بخشند….. چنین نخواهد ماند.
بر بلندای خود بالا رو و سپیده دم خود را چشم براه باش.
جهان را نوازش کن.
دریچه را بگشا
پیچک را ببین… بر روشنی بپیچ…
از زباله ها رو مگردان که پاره حقیقت است
جوانه بزن؛لبریز شو تا سرشاری ات به هر سو رو کند
صدایی تو را می خواند
روانه شو
سر مشق خودت باش
با چشمان خودت ببین
با یافته خویش زندگی کن
در خود فرو شو تا به دیگران نزدیک شوی
پیک خودت باش؛پیغام خودت را باز گوی
میوه از باغ درون بچین… شاخه ها چنان بارور بینی که سبدها آرزو کنی و زنبیل تو را شاخه ای بس خواهد بود.
میان این روز ابری،من تو را صدا زدم. من تو را میان جهان صدا خواهم کرد و چشم به راه صدایت خواهم ماند،ودر این دره تنهایی تو آب روان باش و زمزمه کن… من خواهم شنید.

ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺣﺴﺮﺗﻬﺎﻱ ﺁﺩﻣﻬﺎﻱ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﺮﮒ


ﻳﮏ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭ ﺍﺳﺘﺮﺍﻟﻴﺎﻳﻲ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ۵ ﺳﺎﻝ ﺗﺤﻘﻴﻘﺎﺗﺶ در خانه هاى سالمندان، ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺣﺴﺮﺗﻬﺎﻱ ﺁﺩﻣﻬﺎﻱ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﺮﮒ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ۵ ﺣﺴﺮﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻴﻦ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﺑﻮﺩﻩ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.

 ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺣﺴﺮﺕ: ﮐﺎﺵ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻡ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﺤﺒﺖ ﻣﻰ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻡ.

 ﺣﺴﺮﺕ ﺩﻭﻡ: ﮐﺎﺵ ﺍﻳﻦ ﻗﺪﺭ ﺳﺨﺖ ﮐﺎﺭ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩﻡ.

 ﺣﺴﺮﺕ ﺳﻮﻡ: ﮐﺎﺵ ﺷﺠﺎﻋﺘﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺗﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﻱ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﮕﻢ.

 ﺣﺴﺮﺕ ﭼﻬﺎﺭﻡ: ﮐﺎﺵ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﺎﻳﻢ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻣﻲ ﮐﺮﺩﻡ.

 ﺣﺴﺮﺕ ﭘﻨﺠﻢ: ﮐﺎﺵ ﺷﺎﺩﺗﺮ ﻣﻲ ﺑﻮﺩﻡ  ﻭ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺑﻴﺸﺘﺮﻯ ﻣﻰ ﺧﻨﺪﻳﺪﻡ

ثواب های خواندن سوره قدر

امام باقر(ع) فرمود: هرکس سوره‏ «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» را بخواند و آوازش را [هنگام خواندن آن] بلند کند مانند کسى است که شمشیر در راه خدا کشیده، و هرکس آن‌را آهسته بخواند مانند کسى است که در راه خدا در خون خود بغلطد، و هرکس ده بار آن‌را بخواند به اندازه هزار گناه از گناهانش آمرزیده شود».
از مُفَضّل روایت شده است: کسى که سوره "إِنَّا أَنْزَلْنَاه"‏ را هفت مرتبه نزد قبر مؤمنى بخواند خداوند متعال فرشته‌اى را به آنجا فرستاده تا خدا را در همان مکان عبادت کند و براى خواننده و میّت ثواب عبادت آن فرشته منظور می‌شود و وقتى خداوند میّت را از قبر بیرون آورد به واسطه آن فرشته موکّل هول و هراس را از او بر طرف می‌کند تا داخل بهشتش نماید.
امام صادق(ع) در سخنانی فرمود:
«هرکه سوره قدر را در نماز واجبى از واجباتش قرائت کند، منادى از طرف خدا او را صدا زند که اى بنده خدا گناه گذشته تو بخشیده شد، عمل را از سر بگیر».
«هرکس لباس نو براى خود ببرد و سى و شش مرتبه سوره‏ قدر بخواند، و به آیه "تنزّل الملائکة" که می‌رسد کمى آب بردارد و اندکى بر آن بپاشد، سپس دو رکعت نماز بگزارد و دعا کند و در دعاى خود بگوید: ستایش از آن خداوندى است که به من لباسى عطا فرمود تا مایه آراستگى من در میان مردم باشد، و من عورت خود را با آن بپوشانم، و براى پروردگارم در آن نماز بگزارم، و خدا را ستایش کنم؛ همواره در وسعت و گشایش، زندگى خواهد کرد تا آن لباس کهنه شود».
«هر کس هنگام خوابیدن یازده بار سوره‏ "إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ" را قرائت کند، خداوند یازده فرشته را بر او می‌گمارد تا او را از تمام شیطان‌هاى رانده شده تا به صبح حفظ کنند».

امام جواد(ع) فرمود: «کسی که سوره قدر را در هر روز و شب هفتاد و شش بار بخواند؛ خداوند برای او هزار فرشته می‌آفریند که ثواب خواندن این سوره را سی و شش هزار سال بنویسند و خداوند استغفار این ملائکه را مضاعف می‌کند».