حساب حسابه

موضوعات حسابداری اقتصاد بورس اکسل مالیاتی علمی بهداشتی دین و زندگی و اطلاعات عمومی

حساب حسابه

موضوعات حسابداری اقتصاد بورس اکسل مالیاتی علمی بهداشتی دین و زندگی و اطلاعات عمومی

همسر بد اخلاق

رسول خدا (ص) فرمود:

هر مردی که بر بداخلاقی همسرش برای خدا صبر و شکیبایی کند خداوند بزرگ برای هر بار صبر او، پاداشی همانند و همسنگ پاداش صبر ایوب در برابر بلای او به وی خواهد داد.

شمر بن ذی الجوشن


شمر بن ذی الجوشن، یکی از جنایت‌کاران اصلی واقعه کربلا، از تابعین و رؤسای قبیله هوازن از تیره بنی عامر بن صَعْصَعَه و از خاندان ضِباب بن کلاب بود.[۱] پدر او  شرحبیل بن اعور بن عمرو نام داشت و به «ذی الجوشن» معروف بود.[۲] ذوالجوشن دعوت پیامبر اکرم(ص) را برای پذیرش اسلام نپذیرفت، ولی پس از فتح مکه، چون مسلمانان بر مشرکان پیروز شدند، اسلام آورد.[۳] وی پس از تأسیس شهر کوفه در زمان خلیفه دوم در این شهر ساکن شد[۴] و شمر نیز به تبع او در این شهر سکونت گزید و به خاطر جایگاهی که در قبیله خود داشت، رفته‌رفته به یکی از شخصیت‌های تأثیرگذار در کوفه تبدیل شد که اوج آن را در اعمال جنایت‌کارانه او در قبال قیام امام حسین(ع) شاهد هستیم.

بخشی از دوران اقامت شمر بن ذی الجوشن در کوفه مصادف شد با خلافت امیرالمؤمنین(ع) و انتخاب این شهر به عنوان مرکز خلافت. شمر در این دوران به تبع اکثریت مردم حجاز و عراق با امیرالمؤمنین(ع) بیعت کرد. باید توجه داشت که بیعتی که مردم با امیرالمؤمنین(ع) انجام دادند؛ بیعت به عنوان «خلیفه» مسلمانان بود، نه بیعت به عنوان «امام». لذا بسیاری از مردمان این نواحی اعتقادی به امامت امیرالمؤمنین(ع) به عنوان جانشین بلافصل پیامبر(ص) نداشتند.

بیعت شمر و بسیاری از اشراف عرب نیز بر همین اساس بود و اگر می‌بینیم که این افراد از امیرالمومنین علی بن ابی‌طالب(ع) اطاعت می‌کردند، به خاطر اعتقاد آنان به امامت امیرالمؤمنین(ع) نبود، بلکه اطاعت آنان از سنخ اطاعت از خلفای پیشین بود. مرور در زندگی و فعالیت‌های سیاسی این افراد می‌تواند به درک بیشتر این موضوع کمک کند.

همان‌طور که گذشت شمر بن ذی‌الجوشن که از اشراف کوفه بود، پس از بیعت مردم کوفه با امیرالمؤمنین(ع) با حضرت بیعت کرد. وی از جمله افرادی بود که در جنگ صفین در رکاب امیرالمؤمنین(ع) حاضر شد و به جنگ با معاویه بن ابی سفیان که بر خلیفه وقت شورش کرده بود رفت.

شمر در جنگ صفین به مقابله با «ادهم بن محرز» از سپاه معاویه پرداخت و ضربت شمشیر سختی به صورتش وارد شد و مجروح گردید.[۵] پس از تحمیل حکمیت بر امیرالمؤمنین(ع) گروهی از افراد خودسر از سپاه امیرالمؤمنین(ع) جدا شدند که خوارج نام دارند و شمر نیز از جمله افرادی بود که به آنان ملحق شد. جنایات این گروه امیرالمؤمنین(ع) را وادار به جنگ با آنان کرد که تنها عده اندکی از آنان جان سالم به در برد که شمر بن ذی‌الجوشن یکی از آنان بود.

پس از شهادت امیرالمؤمنین(ع) شمر با امام حسن(ع) بیعت کرد و مدتی هم در سپاه حضرت حاضر شد، ولی به سرعت جذب معاویه شد و به امام حسن(ع) خیانت کرد.

البته این پایان فعالیت‌های شمر بن ذی‌الجوشن علیه شیعیان نبود. او در هنگام دست‌گیری «حجر بن عدی» -صحابی پیامبر(ص) و از شیعیان نامدار کوفه- در سال ۵۱ هجری قمری، جز کسانی بود که به دروغ نزد زیاد بن ابیه شهادت داد که حجر کافر و مرتد شده است و شهر را به آشوب کشیده است و در نتیجه همین شهادت‌نامه‌های دروغ بود که معاویه بن ابی سفیان دستور اعدام حجر و یارانش را صادر کرد و دژخیمان بنی‌امیه آنان را در منطقه «مرج عذراء» به شهادت رساند.[۶]

پی‌نوشت

[۱]. ابن عبدربه، العقدالفرید، چاپ علی شیری، چاپ بیروت، ۱۴۱۷ ق، ج ۳، ص ۳۲۰-۳۱۸.

[۲]. ابن سعد، طبقات الکبری، چاپ بیروت، ج ۶، ص ۲۴ و فیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل ماده «جشن».

[۳]. ابن سعد، همان، ص ۴۸-۴۷ و ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، چاپ علی شیری، بیروت، ج ۲۳، ص ۱۸۸-۱۸۷.

[۴]. ابن عبد آلبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ط الأولی، ۱۴۱۲ ق، ج ۲، ص ۴۶۷.

[۵]. بلاذری، انساب الاشراف، چاپ محمد فردوس الاعظم، دمشق، ۲۰۰۰-۱۹۹۶ م، ج ۲، ص ۴۸۷.

[۶]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیة، ۱۳۸۷/۱۹۶۷ م، ج ۵، ص ۲۷۰-۲۶۹.

گذشت راه دستیابی به بهشت


رسول خدا (ص) در حالى که نشسته بودند، ناگهان لبخندى بر لبانشان نقش بست، به طورى که دندان هایشان نمایان شد! از ایشان علت خنده را پرسیدند، فرمود: دو نفر از امت من مى آیند و در پیشگاه پروردگار قرار مى گیرند؛ یکى از آنان مى گوید: خدایا! حق مرا از ایشان بگیر! خداوند متعال مى فرماید: حق برادرت را بده ! عرض مى کند: خدایا! از اعمال نیک من چیزى نمانده متاعى دنیوى هم که ندارم . آنگاه صاحب حق مى گوید: پروردگارا! حالا که چنین است از گناهان من بر او بار کن !
پس از آن اشک از چشمان پیامبر (ص) سرازیر شد و فرمود: آن روز، روزى است که مردم احتیاج دارند گناهانشان را کسى حمل کند. خداوند به آن کس که حقش را مى خواهد مى فرماید: چشمت را برگردان ، به سوى بهشت نگاه کن ، چه مى بینى ؟

سرش را بلند مى کند، آنچه را که موجب شگفتى اوست - از نعمت هاى خوب مى بیند، عرض مى کند: پروردگارا! اینها براى کیست ؟
مى فرماید: براى کسى است که بهایش را به من بدهد.
عرض مى کند:چه کسى مى تواند بهایش را بپردازد؟
مى فرماید: تو.
مى پرسد: چگونه من مى توانم ؟
مى فرماید: به گذشت تو از برادرت .
عرض مى کند: خدایا! از او گذشتم .
بعد از آن ، خداوند مى فرماید: دست برادر دینى ات را بگیر و وارد بهشت شوید!
آن گاه رسول خدا (ص) فرمود: پرهیزکار باشید و مابین خودتان را اصلاح کنید.

)بحارالانوار، ج 77، ص 182.(